✔️دلتنگی‌نوشت... دوستی می‌گفت؛ انتهای نوجوانی ما زمانی‌ست که برای آخرین‌بار با دوستان‌مان در کوچه بازی می‌کنیم، بدون این‌که خودمان خبر داشته باشیم. و بعدها همیشه حسرت این‌روز را خواهیم‌خورد، بدون این‌که حتی بدانیم دقیقا کدام روز بوده است... و این شاید مصداق تمام دلتنگی‌های ما برای هر‌آن چیزی باشد که روزی داشته‌ایم و قدرش را دانسته یا ندانسته از دستش داده‌ایم. حال چیزی با ما نمانده جز خاطره‌ای یا حسرتی که بهای دلتنگی‌هایمان باشد. امروز بعد از مدتی دوباره کلید انداختم و قفل دلتنگی‌هایم را باز کردم تا به خانه‌ام برگردم. مدرسه خانه‌ی دوم ما -یا حداقل برای من- نبوده و همیشه بخشی از آرامشم را از دل هیاهویش به دست آورده‌ام، حتی اگر مثل همین الان ساکت و خلوت بوده. حس می‌کنم مدرسه مفهومی فراتر از درس خواندن داشته باشد، چون من هیچ‌گاه دانش‌آموز طراز اول یا سطح بالا یا حتی آن‌قدرها هم درس‌خوان نبوده‌ام😅. اما مدرسه را همیشه دوست داشته‌ام و دارم و خواهم داشت. 💢باافتخار روزهای فرد از ساعت ۱۶ تا اذان مغرب در خدمت دانش‌آموزان و خانواده‌های محترم هستم. باشد که دیداری تازه کنیم و برای بهتر شدن تلاش بیشتری را به کار ببندیم. ارادت هم‌چنان باقی‌ست... ✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨ 🆔@fakoor_school ╚══════🍃🌺🍃═════╝