🖋🖋 گزارش دهم با رفتن مسلم بن عقیل به کوفه برای خواص مسلم شده بود که امام علیه السلام به کوفه خواهند رفت . خواص در مکه و مدینه وارد مذاکره با امام علیه السلام شده اند تا شاید بتوانند امام علیه السلام را از فتن به کوفه منصرف نمایند ،از همین رو محمد حنفیه در مذاکره خود به امام علیه السلام گفت : برادر تو بی وفایی مردم کوفه را با پدرت علی و برادرت حسن دیده‌ای میترسم این مردم با تو نیز پیمان شکنی کنند پس بهتر است به سوی عراق حرکت نکنی . عبدالله بن جعفر نیز در نامه‌ای به امام علیه السلام نوشت : ترس آن دارم که خود و خاندانت کشته شوید اگر کشته شوی بیم آن دارم که نور زمین خاموش گردد به سوی عراق شتاب مکن!! عبدالله بن عباس نیز در مذاکره با امام علیه السلام عرض کرد : ترس دارم تو در این سفری که در پیش گرفته ای کشته شوی و فرزندانت به اسارت دشمن در آینده چون مردم عراق پیمان شکن هستند . عبدالله بن زبیر هم به امام علیه السلام گفت : آیا نزد مردمی می روی که پدرت را کشتند و برادرت را بیرون راندند تا تو را هم بکشند ؟؟!! عبدالله ابن عمر هم به امام علیه السلام گفت : میترسم مردم کوفه به خاطر این زر و سیم به یزید بن معاویه بگروند. سپس هر یک از این خواص بسته پیشنهادی خود را مطرح نمودند از همین رو محمد حنفیه گفت : بهتر است به جای عراق به سوی یمن یا منطقه مورد اعتماد دیگری حرکت کنید . عبدالله بن جعفر نیز در نامه اش نوشت : من از یزید و همه بنی امیه برای تو و مال و فرزندان و خاندانت امان نامه می گیرم. عبدالله ابن عباس در پیشنهادش گفت : از نظر من بهتر است در مکه بمانی و از مردم عراق بخواهی برای اثبات حسن نیت خودشان استاندار یزید را از شهر کوفه بیرون کنند و شهر را در اختیار بگیرند آنگاه شما به سمت آنان حرکت نما اگر اینچنین نکردند به من یمن برو . عبدالله بن عمر به امام عرض کرد : من به شما پیشنهاد می کنم که شما نیز همانند مردم با یزید بن معاویه صلح کنید 📚 الفتوح جلد ۵ صفحه ۲۶ تاریخ طبری جلد ۲ صفحه ۲۹۴ مقتل خوارزمی جلد ۱ صفحه ۲۷۸ @mt_falsafeh 📚📚📚📚📚📚📚📚 https://eitaa.com/joinchat/729677891Cc0cea1ba96