📚 شهرستان 💐الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد... کعبه از یمن قدمهای تو حیران شده است همه ی دهر برای تو غزلخوان شده است چه بگویم که در این صبح دل انگیز حضور آسمان در تب چشم تو پریشان شده است عرش تا فرش فلک تا به زمین در بند خم ابروی تو سرگشته ی طوفان شده است حضرت عشق بفرما که دلم از شوقت کنج خال لب تو بی سر و سامان شده است این چه شوری است که در قلب زمین افتاده آسمان تا به زمین آینه بندان شده است جبرییل از دل آفاق خبر می آورد از در باغ کمالات ثمر می آورد آسمان زیر قدمهاش غزل می بارید به لب غنچه ی توحید عسل می بارید دهن خلق بر این غنچه ی جان وا مانده کمر ماه ز رخساره ی او تا مانده نام او مایه ی شوریدگی افلاک است زینت جنت حق، زمزمه ی (لولاک)است لطف حق کنج لبش آیه ی تر می ریزد به کف پای نبی قرص قمر می ریزد رشته ی موی تو آیینه ی حبل الله است خنده بر کنج لب حضرت عبدالله است لات و عزی ز تماشای رخت حیران است هبل انگار در این قافیه سرگردان است طاق کسری به طواف تو بهم می ریزد ذکر زیبای تو بر لوح و قلم می ریزد رحمت عالمیان حضرت خورشید سلام چشمه ی بی بدل سوره ی توحید سلام آمدی تا غزلی تازه مهیا بشود دشت با هرنفس ناب تو دریا بشود آسمان غرق تماشای نگاهت گردد جهل در زیر قدمهای تو رسوا بشود و خدا گفت که این طفل کرامت باید منشا خیر و کرامات دو دنیا بشود آدم و انس و ملک ریزه خور احسان سفره ی خلق دل آرای مسیحا بشود و خدا خواست که گلواژه ی اوصاف خودش چهره ی بی مثل حضرت طاها بشود ✍ شاعر: آقای حسین ماماهانی JOIN➢➣➤ @Famenin_Gram