◽️جوانی مادرش را پیش دندانپزشک برد دندانپزشک از او خواست تا رنگ مناسب دندان انتخاب کند پسر گفت: هر رنگی میخواهی بگذار چون این پیرزن است و به زودی می‌میرد بعد از یک هفته جوان مرد 《سُبحانَکَ رَبّی ما اَعظمک》 ◽️ابراهیم تنها پسرش را برای قربانی آماده می‌کرد چاقویش را تیز کرد و آماده قربانی شد و اسماعیل می‌گفت: به آنچه فرمان داده شدی عمل کن و هر دوی آنها نمی‌دانستند که قوچی در بهشت پانصد سال قبل برای این لحظه مهیا است پس به پروردگارت اعتماد کن ◽️هنگامی که نوح دعا کرد: 《اِنّی مَغلوب فَانتَصر》 گمان نمی‌کرد الله متعال بشریت را بخاطرش غرق کند و همه اهل زمین غرق می‌شوند الّا او و کسانی که همراهش در کشتی بودند پس به پروردگارت اعتماد کن ◽️موسی گرسنه شد و صدای فریادش قصر را پر کرده بود و سینه هیچ زنی را نمیگرفت همه این گریه‌ها بخاطر زنی بود که پشت رودخانه مشتاق دیدار پسرش بود و لطف و رحمتی از رب العالمین به او و پسرش، پس به پروردگارت اعتماد کن ◽️ظلمت و تاریکی بر یونس چیره شد وقتی عذر خواهی کرد و صدا زد: 《لا اِلهَ اِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ》 الله تعالی فرمود: او را استجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم پس به پروردگارت اعتماد کن ◽️زمانی که خداوند یوسف را از زندان بیرون آورد صاعقه ای نفرستاد تا دروازه زندان را از جا بکند و به دیوار های زندان امر نفرمود تا راه را بسوی یوسف باز کند بلکه خوابی را در آرامش شب به ذهن پادشاه خوابیده فرستاد پس به پروردگارت اعتماد کن ↫◄ به پروردگارت اعتماد کن و دستانت را عاجزانه بالا ببر و بدان بالای هفت آسمان پروردگار حکیم و کریم است ما گروهی هستیم که اگر دنیا برایمان سخت و تنگ شد درهای آسمان برایمان گشوده می‌شود پس چگونه ناامید می‌شویم؟ وقتی كه به پروردگارت اعتماد كردی و با تمام اميد او را بر حق خود قرار دادی هيچ ترس و هراس و نگرانی بر خود راه مده كه او برترین و بهترين كارساز بندگانش هست 《حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ》 ✧✾════✾✰✾════✾✧