فانوس قرن
#روایت_چهل‌و‌ششم #شهید_امیر_برجی 💠 قسمت اول روایت 🌷 مادر شهید، از منزلش به دارالشهداء تعبیر کرد چو
💠 قسمت دوم روایت 🔺 برادر شهید گفت امیر از قوات رضوان بودن (نیروهای رضوان همان یگان حاج عماد هستند که جهت انجام عملیات های خاص و با نیروهای ویژه که از جهات مختلف از دیگر نیروها متمایز هستند، تشکیل شده). ▫️ سه روز در یارون و مارون الرأس درگیری شدید بود که موجب شد نیروهای رضوان را وارد خط کنند. لذا از امیر هم خواستند که ملحق بشه. ▪️از شروع جنگ هیچ ارتباطی بین ما و امیر نبود. وقتی به منطقه برای خبر گرفتن رفتم، فهمیدم به نیروها با هواپیما به سمتشون شلیک شده و فقط یک نفر فقط از رضوان در یارون زنده مونده. وقتی فردی که زنده مونده بود رو پیدا کردم، متوجه شدم گردنبندی از شهدا همراهش هست که برای برادرم بود. بعد که آدرس و نشانی رو ازش پرسیدیم برای پیدا کردن پیکرهای مطهر رفتیم و با این اتفاق الهی فقط پیکر امیر پیدا شد.🥺 ☑️ تصریح اشان به منطقه مسیحی نشین به این خاطر هست که ما از مسیحیت هم دفاع میکنیم و صرفا از شیعیان دفاع نمیکنیم. 🎙 🌹 🌐 فانوس قرن: http://eitaa.com/joinchat/81461248Cc536844d89