مادَر بزرگ که بود همه بودند…مادربزرگم همیشه چشم به راه بچه هاش بود، هر بار میرفتیم پیشش میگفت اومدید دلم روشن شد ، مینشستیم و مو به مو اتفاقات روزاشو برامون تعریف میکرد ، میگفت دلم ترکید اینقدر تو این خونه تنها موندم ، منم همیشه با جون و دل پای حرفاش مینشستم ، چون میدونستم جز ما کسیو نداره …همیشه میگفت یه سفره ای پهن میکنم ، بچه هام دورم بشینن با هم غذا بخوریم هر بار داشتم از پیشش میرفتم میگفت تورو قرآن زود بیاین پیشم من دلم تو این خونه ترکید…وقتی میرفتم ، زنگ میزد میگفت رفتین خونه تاسیان شده …خلاصه که قدر مادر و مادربزرگ بدونید ، تا وقتی که مادر بزرگ هست ، دورهمی ها هست ، مهمونی ها هست ، هر چیزی سر جای خودشه ، اما وقتی میرن همه از هم پاشیده میشن …
برای شادی همه اموات و درگذشتگانمان قرائت می کنیم فاتحه و صلوات
🎯
@Farajaleb