📌 شهیدی که با ۲۴شناسنامه قصد ترور شاه را داشت
در ۱۲ سالگی در بازار تهران و در یک نجاری مشغول به کار شد. او روزها کار میکرد و شبها به تحصیل میپرداخت.
در ۲۳ سالگی ـ مبارزه مسلحانه علیه شاه را آغاز کرد.
در پی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۲۴ بازداشت شد و پس از آزادی مبارزه مسلحانه را پی گرفت. وی در عملیات ترور حسنعلی منصور ـ عامل کاپیتولاسیون ـ در ش. مشارکت جست و پس از شناسایی، غیاباً به اعدام محکوم شد.
او مخفیانه به عراق سفر کرد و در ۱۳۴۵ به قم بازگشت، اما توسط ساواک شناسایی شد، به همین دلیل راهی تهران شد و در منطقه چیذر در یک خانه اجارهای اسکان یافت و حوزه علمیه چیذر را مرکز فعالیت خود قرار داد.
سپس به مشهد رفت و در مشهد به زابل و از آنجا همراه همسرش، به افغانستان رفت و پس از یک ماه با تغییر چهره به ایران بازگشت. اندرزگو علاوه بر تغییر چهره، از نامهای مستعار، گذرنامههای متعدد و ۲۴شناسنامه استفاده میکرد.
وی پس ازمدتی راهی مکه شد و از آنجا به نجف رفته و با امام خمینی ملاقات کرد. سیدعلی اندرزگو پس از نجف، دو ماه در سوریه و لبنان به سر برد و در لبنان دورههای فشرده آموزش نظامی را سپری کرد و با هدف ترور شاه به ایران بازگشت، اما قبل از آن که نقشه خود را عملی سازد به دام مأموران ساواک افتاد.
مأموران ابتدا او را از ناحیه پا زخمی کردند. در این فرصت، اندرزگو که نقش بر زمین شده بود، با خوردن کاغذهای حاوی شماره تلفن دوستان و نزدیکانش و آغشته کردن بقیه مدارک به خون خود و نابود کردن آنها، مانع از آن شد که نشانی کسی به دست ساواک بیفتد.
شهید اندرزگو در ماه مبارک رمضان ۱۳۱۸ ش. متولد و در ماه مبارک رمضان ۱۳۵۷ش. با زبان روزه به شهادت رسید.
#شهید_سیدعلی_اندرزگو
اعلام خبر شهادت سید علی توسط امام (ره)👇👇🌷🌷
خانواده شهید اندرزگو برای ماهها از شهادت وی خبردار نشده بودند تا اینکه امام (ره) ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ وارد کشور میشود. سید مهدی اندرزگو، فرزند شهید اندرزگو، دراینباره میگوید: «شهید اندرزگو در شهریورماه ۱۳۵۷ و در ماه مبارک رمضان به شهادت رسید، ولی ما تا زمان پیروزی انقلاب و ورود امام (ره) به ایران که بهمنماه بود، از این حادثه خبر نداشتیم. روزی که امام (ره) وارد کشور میشدند، ما تلویزیون را نگاه میکردیم و منتظر بودیم که ایشان هم همراه امام (ره) باشند و با ایشان وارد کشور شوند. حضرت امام (ره) به کشور آمدند و در مدرسه رفاه مستقر شدند، فرمودند خانواده آقای اندرزگو را پیدا کنید، من دوست دارم آنها را ببینم. ما به دلیل مبارزات پدر و تحت تعقیب بودنش همواره در حال نقلمکان از شهری به شهر دیگر بودیم. به همین دلیل هیچکدام از اطرافیان امام (ره) نشانی ما را نداشتند، اما خود امام (ره) در آخرین دیدار پدر ما با ایشان، شنیده بودند که ما در مشهد ساکن هستیم. این شد که آیتالله طبسی و دیگر دوستان ما را پیدا کردند و خدمت امام (ره) بردند.
یاد دارم زمانی که در تهران و مدرسه رفاه خدمت امام (ره) رسیدیم، ایشان دو برادر کوچکتر من را یکی هفتماهه و دیگری دوساله روی پاهای خودشان نشاندند و ما را مورد تفقد و مهربانی قراردادند. ایشان پس از کمی مقدمهچینی خبر شهادت پدر را به ما دادند. بعد از شنیدن خبر شهادت پدر، مادرم طبیعتاً بسیار دگرگون و ناراحت شدند. امام خمینی (ره) هم برای مادر ما از حضرت زینب (س) و صبر ایشان مثال زدند و او را به صبر و بردباری نصیحت فرمودند. سپس برای ما دعا کردند و من هنوز هم که هنوز است، تأثیرات دعای امام (ره) را در زندگی خودم میبینم.
امام (ره) فرمودند: همان شبی که این روحانی مبارز به شهادت رسید، خبر شهادتش را برای من تلگراف کردند و من بهشدت از این موضوع ناراحت شدم و غصه خوردم که ما محروم ماندیم از نعمت بزرگی مانند شهید اندرزگو که تجربههای گرانبهایی در مبارزات داشت.»
-------------------------------------------
💠 گروه واتساپ
#پایداری
https://chat.whatsapp.com/FtTlWgqrJRRAmwkRlYwWvl