🌷شهید
#مدافع_حرم «محمودرضا بیضائی» سال 1360در تبریز به دنیا آمد. در خانوادهای مذهبی بزرگ شد و در دوران دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت پرواز درآمد. حضور مستمر و مداومش در جمع بسیجیان، نخستین بارقههای عشق به فرهنگ ایثار و شهادت را در دل او شعلهور کرد.
با آغاز جنگ در سوریه در سال 1390 عازم دفاع از حریم آلالله (ع) شد. این جوان رشید سرانجام بعد از دو سال حضور مستمر در جبهه مقاومت در دیماه 1392 بر اثر اصابت ترکشهای یک تله انفجاری از ناحیه سر و سینه در جنوب شرقی دمشق مجروح و سرانجام به شهادت میرسد.
📚 در ادامه فرازی از کتاب «تو شهید نمیشوی» (بخشهایی از حیات جاودانه شهید «محمودرضا بیضایی») را میخوانید:
▫️ «زیاد درباره کارش از او سوال نمیکردم اما میدانستم که پرکار است. به قول خودمان توی کار اهل دودَر کردن نبود. کارش را واقعا دوست داشت.
وقتی تهران باهم بودیم، از تماسهای تلفنی زیاد، از چشمهایش که اغلب بیخواب و سرخ بود، از اکتفا کردنش گاهی به دو سه ساعت خواب در شبانهروز، از صبح خیلی زود سرکار رفتنهایش یا گاهی دوسه روز خانه نرفتنش، میدیدم که چطور برای کارش مایه میگذارد.
در یکی از جلسات اداری در محل کارش به فرماندهی مستقیمش اصرار کرده بود که روزهای جمعه کارش تعطیل نشود. در آن جلسه این موضوع را به تصویب رسانده بود.
کمردرد شدیدی پیدا کرده بود؛ طوری که وقتی برمیگشت نمیتوانست پشت فرمان بنشیند. میگفت: آنجا برای این کمردرد رفتم دکتر، مُسَکنی بهم زد که گفت این مُسَکن فیل را از پا میاندازد؛ ولی فرقی به حال کمردرد من نکرد.
سفر آخر را هم با همین کمردرد رفت و در عملیاتی که به شهادت رسید، جلیقهی ضدگلوله را بهخاطر وزن آن به تن نکرده بود. محمودرضا در حد خودش حق مجاهدت و کار برای انقلاب را ادا کرد و رفت.
من اعتقاد دارم شهادتش مزد پرکاریاش بود. بعد از شهادتش دوبار به پادگان محل کارش در تهران رفتم. با یکی از همکارانش به اتاقی که کمد وسایل شخصی محمودرضا در آن بود رفتیم. روی کمدش این جمله از امام خامنهای را با فونت درشت تایپ کرده و چسپانده بود: «در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفتهاید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است.»
— راوی: برادر شهید
🆔
@Shahid_Qasem_Soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"