رأس متفکران این امر هستند. برخی از نهلیست ها زندگی را منفی و پر از درد و رنج می دانند و برخی نیز آن را هیچ و پوچ و بی معنا می انگارند. شوپنهاور از جمله متفکرانی است که زندگی بشر را منفی می داند و می گوید بشر را هیچ آینده ای نیست. نیچه از دیگر متفکران آن دیار است که زندگی را مطلقا هیچ و پوچ می شمارد. بیشتر طرفداران این دو نظر، گاه خودکشی را راه حل مناسبی برای پایان دادن به بی معنایی زندگی می دانند. جدای از بحث نظری وفلسفی در این مورد، مسئله پوچی امروزه از مشکلات اساسی مغرب زمین است. مردم جهان معاصر تحت تأثیر فرهنگ غرب از بی معنایی زندگی رنج می برند؛ و دنبال راهکاری اند تا خود را از بیهودگی در زندگی برهانند. به باور بیشتر متفکران امروزه تنها دین است که می تواند زندگی را از پوچ گرایی نجات دهد. اگر انسان را در جهان، موجودی حقیر وزندگی اش را محدود به همین دنیا بدانیم نمی تواند در برابر بسیاری از مشکلات صبر و تحمل پیشه کند. همین امر سبب احساس پوچی و بی معنایی در زندگی می شود. بنابراین می توان ن تیجه گرفت که دین نقش اساسی در معنابخشی به زندگی دارد. اگر جهان معاصر به دین و آموزه های اصلی آن همچون خدا، مرگ و آخرت باور واقعی داشته باشد بسیاری از مشکلات حاکم بر جوامع امروزی مرتفع می شود. اگر انسانها به نفاق و ریاکاری، بی مهری و بی اعتمادی، اعتیاد و دزدی و جنایت، خودکشی و هوسرانی تن در می دهند به آن جهت است که برای دین نقش مهمی در زندگی قائل نیستند. پاسخ دین اسلام درباره معنای زندگی چیست؟ اسلام دنیا را مزرعة آخرت می داند. در مصادر روایی و متون اسلامی زندگی مادی انسانها جنبه امتحان دارد و هدف غایی از زندگی قرب الهی دانسته شده است. برای رسیدن به این هدف انسانها از طریق عبادت و اطاعت خداوند زندگی خود را معنادار می سازند. دین اسلام درک عمیقی از جهان و انسان ارائه می دهد و انسان را خلیفه خداوند بر روی زمین می داند. باور به این امر لحظه لحظه زندگی آدمی را معنادار می کند. از سوی دیگر آموزه های اسلامی به گونه ای است که سبب آرامش و بهداشت روحی و روانی خواهد شد. این مسئله خود به گونه ای با معنای زندگی در ارتباط است. از جمله اصلی ترین آموزه های اساسی دین اسلام یاد خداست و با یاد خدا آرامش روحی در بالاترین سطح خود تأمین می شود. و همین امر در معنا بخشی به زندگی تأثیر فراوان دارد. در مغرب زمین متفکرانی چون ویلیام جیمز، امیل دورکیم و ماکس وبر بر این جنبه از کارکرد دین تاکید دارند. به عنوان نمونه جیمز در کتاب «دین و روان» خود به این بعد از دین اشاره می کند. زندگی معنا دار در اسلام دارای مولفه هایی است. مهمترین آنها عبارتند از:تعهد برین، شناخت ارزش حیات، برخورداری از روشنایی و سعادت، جدی گرفتن جهان هستی، به دست آوردن آزادی برین، آزادساختن انسان از مطلق تراشی ها.[8] در جامعه اسلامی بسیاری از مشکلات ناشی از بی معنایی زندگی نباید وجود داشته باشد. البته مطابق آمارها نیز در جوامع اسلامی مانند ایران این مشکلات و آسیبها کمتر از دیگر جوامع جهان معاصر مشاهده می شود. اگر مشکلاتی هم مشاهده می شود ناشی از آن است که افراد به دین توجه نداشتند و به دستورات دین عمل نکردند. از این رو نمی توان در جامعه اسلامی انتظار داشت که افراد احساس پوچی در زندگی کنند. در پرتو آیین اسلام، مسلمان بر این باور است که در ورای زندگی مادی، هدفی غایی و معنوی وجود دارد. گر چه در همین عالم مادی این هدف مطرح است. فرد مسلمان زندگی این جهانی را فرصتی می داند که از طریق آن خود را به هدف متعالی و معنوی برساند. منابعی که به زبان فارسی در مورد معنای زندگی می توان به آنها مراجعه کرد: 1. انسان و خدا یامعنای زندگی، لوک فری، مترجم عرفان ثابتی؛ 2.درباره معنای زندگی، استن رو و کالین لیث، مترجم رضا دانشمندی و محمد قلی پور؛ 3. فصلنامه نقد و نظر، سال هشتم، شماره های اول تا چهارم، سال 1382؛ 4. نشریه هفت آسمان، زمستان 1384، شماره28، مقاله مسیحیت و معنای زندگی؛ 5. فصلنامه قبسات، تابستان و پاییز1377، شماره8و9، مقاله نگاهی به نظریه فرانکل در روان شناسی دین؛ 6. نشریه پژوهش های قرآنی، شماره 45، بهار1385، مقاله قرآن ومعنای زندگی؛ 7. نشریه بازتاب اندیشه، بهمن1380، شماره23. پرسش هایی که ذیل عنوان معنای زندگی می توانند مطرح شوند وتحقیقاتی در مورد آنها به صورت مستقل انجام داد. 1. بین معنای زندگی و دین چه نسبتی برقرار است؟ 2. نسبت سنت و مدرنیسم با معنای زندگی چیست؟ 3. پذیرش خدا در معنای زندگی چه نقشی دارد؟ 4. باورهای مذهبی چگونه زندگی رامعنا دار می سازند؟ 5. آیا فلسفه می تواند به چیستی معنای زندگی پاسخ قانع کننده ای بدهد؟ 6. آیا فیلسوفان مسلمان درصدد پاسخ به چیستی این مسئله برآمده اند؟اگر آری، در کدام بخش از فلسفه؟ 7.ارزشمندی زندگی و معنای آن از چه نسبتی برخوردارند؟ 8. هدف زندگی چه نسبتی با معنای زندگی دارد؟