سیدالکریم، شاه ری ای آن‌که ری، ز نام تو گردیده ناموَر زیبنده است مدح و ثنایت ز هر نظر هستی کریم و حضرت عبدالعظیم، تو چون جدّ خود، بیانگر خُلق عظیم، تو ای در مَقام و عِلم چو اختر به آسمان ای پر فروغ شمع شبستان شیعیان وقتی زیارت حرمت همچو کربلاست یعنی که بارگاه تو گنجینه‌ی شفاست با مَعرفت کسی که ببوسد تراب تو دردش یقین دوا بشود در رکاب تو خاکِ ری از وجود تو گردیده کیمیا مِس را غبار درگه تو ، می‌کند طلا خاکی که بود، آرزوی اِبن سعدِ دون رذلی که از خباثت خود گشت سرنگون هرگز نخورد گندمی از خاکِ پاکِ ری هرچند بود تشنه‌لب و سینه‌چاکِ ری اما تو شاه ری شدی و ری شد استوار چون مرقد تو گشت درین خاک، پایدار درکِ چهار امام چو کردی به لطفِ حق اعمال و عِلم تو به یقین گشت منطبَق زیرا امام گفت به اصحاب ، در غیاب دارند هر سؤال از ایشان، دهی جواب یعنی که احترام تو شایسته و سزاست این گفتهٔ امام دهم، سبط مصطفاست با احترام، سر بنهم بر تراب تو... چون واجب‌است بوسه بخاک جناب تو یا سیدالکریم، که بحر کرامتی! یا سیدالعظیم، که نور هدایتی! بر (ساقی) شکسته‌دل از لطف کن نظر ای آن که ری ، ز نام تو گردیده ناموَر..