بسم الله الرحمن الرحیم
تقدیم به برادر من که با شلوار سه خطی زره پوش های دشمن را به خاک مالید
و در نهایت ازادگی با خنجری از پشت کشته شد.
و بسیار در فراقش گریه کردم و نیت کردم و این شعر را سرودم
آه ای برادر من داغت به جان نشسته!
اندوه رفتن تو قلب مرا شکسته!
دیدم تو را که در رزم میر و دلیر بودی!
با یک لباس ساده مانند شیر بودی!
در جنگ روبرو با صد غول آهنین تن!
دیدم که کشته شد با دست تو غول دشمن!
با گام های محکم رفتی به سوی صهیون!
بی باک از سپاه درنده خوی صهیون!
جستی زدی و خیزی برداشتی به سمتش!
ترسی نداشتی.. نه.. از انفجار و آتش!
صهیون به خاک افتاد در پیش غیرت تو
دنیا دهان گشود از شور و شهامت تو
هرچه نگاه کردم دیدم تو را... دلاور!
جانا حلال جانت شیری که داد مادر!
تو افتخار قدسی! تو اوج بی فرودی !
با دست های خالی طوفان بپا نمودی!
تو با طلوع پاکت از شب کمر شکستی!
با اینکه دشمنت کشت! اما تو زنده هستی!
آینده بی قرار است از تو سخن بگوید!
تا شاخه های زیتون سرسبز تر بروید!
✍فاطمه سادات پاد موسوی
✨
#طوفان_الاقصی
@farhangikowsar