دیروز بچه های هیئت مشغول پذیرایی از استقبال کنندگان بودند فرصتی برای حضور در کنار پیکر شهدای گمنام نداشتند. مراسم تمام شد وسایل موکب را باید جمع می کردیم بچه ها دوست داشتند شهدا را بدرقه کنند اما وسایل را چکار می کردیم. ناخودآگاه به ذهنم رسید یکی از مسئولین شهر را ببینم و ازشون درخواست کنم اگر شرایط مهیاست یکی از شهدا چند دقیقه مهمان بچه های دبیرستان در مدرسه باشند. یک لحظه چشمم به فرماندار مردمی شهر جناب آقای علیخاصی افتاد موضوع را با ایشان در میان گذاشتم ایشان هم بدون فوت وقت بلافاصله با جناب سرهنگ رحمانی (فرمانده سپاه شهرستان) و مسئول بسیج دانش آموزی صحبت کردند و قول دادند تا یک ربع دیگر پیکر یکی شهدا به دبیرستان منتقل شود. سریع این خبر خوب را به بچه های موکب رساندم سر از پا نمی شناختند وسایل موکب را جمع کردیم و ساعت ۱۵:۴۵ بود که به مدرسه برگشتیم بلافاصله بچه ها زیرانداز انداختند و به پنج دقیقه نرسید که پیکر شهید گمنام وارد دبیرستان شد😔 خدایا چه سعادتی بالاتر از این مگه قشنگ تر از این لحظه داریم وارد سالن شدیم پیکر را با ذکر یاحسین بر زمین گذاشتیم و بچه ها شروع کردند به درددل با شهید و این گونه نگاه ویژه شهدا شامل حال بچه ها شد و مزد نوکری شان را سریع گرفتند. ما هیچ کدام فکر نمی کردیم کسی با این درخواست ما موافقت کند اما 🌹 ✍🏻سعیدی،مدیر دبیرستان هفده شهریور https://eitaa.com/farhangiyan113/2800