اعتکاف مادر فرزندی ست، نامش را (مادری در آغوش خدا) گذاشته اند. ساعت حدود یک نیمه شب، چند نفر از مادرها، به دنبال میوه ی دلشان، سرتاسر مسجد را بارهاو بارها گَز میکنند تا مبادا زحمت مادر دیگری برای خواباندن کودکش، بر باد برود! خیلی ها می دانند،اما فقط یک مادر باعمق وجودش می داند که خواباندن بچه ها یعنی چه! مادر دیگری سفره ای گوشه ی مسجد انداخته، قدری از افطار و کمی از نهار و صبحانه ی بچه ها را گذاشته بر طَبَقِ اخلاص و لقمه لقمه در دهان چند کودک میگذارد!یکی فرزند خودش هست و بقیه مهمان مهر مادری اش شدند.راستش را بخواهید، خیلی ها می دانند،اما فقط یک مادر باعمق وجودش می داند که سیر شدنِ بچه ها یعنی چه! مادری چند لیوان آب در دستش گرفته و هرکدام را به کودکی می دهد. هیچ کدام فرزند خودش نیستند! آمده بود که خودش آب بخورد، یکی یکی آمدند و گفتند :(خاله به منم آب می دی؟). راستش را بخواهید، خیلی ها می دانند،اما فقط یک مادر باعمق وجودش می داند که تشنگی بچه ها یعنی چه! دختربچه ای حدودا سه ساله، گریه می کند.هر مادری نسخه ای می پیچد!از آن نسخه های مادرانه! نسخه های دلسوزی... برای آرام کردن گریه های دخترکوچک،هر مادری، چیزی می گوید: (شاید دلش درد میکنه ! من نباتِ حرم امام رضا 'ع' همرامه،بریزم آبجوش بدی بخوره؟) (نه!خوابش میاد داره بهونه میگیره، میخوای پتو بگیریم توی پتو خوابش کنیم؟) (شاید گشنه شه!من غذام اضافه اومده تمیزه ، میخوای بیارم بدی بهش؟) (بیا خاله باهم بازی کنیم!) راستش را بخواهید، خیلی ها می دانند،اما فقط یک مادر باعمق وجودش می داند که گریه کردن بچه ها یعنی چه! نمی دانم... شاید دل شما هم رفت همان جاهایی که قلم من رفته! جایی که همه ی این ها، معنای دیگری دارند! تعریف دیگری دارند... مثلِ: مادری... بی خوابی... تشنگی... دختر، سه ساله... بی تابی... ⏏️ارسالی شما عزیزان ▶️https://eitaa.com/Borna_yazd 📢 همه اخبار و رویدادهای فرهنگی اجتماعی مهم استان یزد اینجاست👇 🇮🇷https://eitaa.com/Farhangyazd