10.04M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💬 خاطرات فرمانده اسماعیل ♨️ شبی در تهران همراه با آقا اسماعیل به منزلشان رفتم. آن شب ، شب بیست و دوم بهمن 1364 بود. هنگامیكه تلویزیون مردم را جهت مراسم تكبیر فرا خواند ، سر موعد مقرر صدای الله اكبر چه زیبا بر بام های شهر طنین افكنده شد. سردار با شور و اشتیاق از جا برخاست و از طریق پنجره  آپارتمان فریاد تكبیر سر داد. وی دو فرزندش – ابراهیم و زهرا- را به گفتن گلبانگ الله اكبر تشویق می نمود و آنان بودند كه با تأسی به پدر ، چه شیوا فریاد كودكانه شان به ذكر تكبیر بلند بود: 🌷🌷 گلواژه  تكبیر به لب ها حك بود از وسعت گامها زمین در شك بود ای كاش در آن صبح ظفر می دیدی خورشید به مشت عاشقان كوچك بود 📝راوی: ابو محمد الطیب https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d