▪️اولین مریض کرونا که وارد بخش شد، هیچکدامشان اطلاعاتی در موردش نداشتند؛ همه از استرس، به تپش قلب و معدهدرد دچار شده بودند.امکانات حفاظتی برای مواجهه با بیمار به تعداد انگشتهای دست بود.
اعلام شده بود در وضعیت جنگی قرار داریم، مرخصیها لغو و همه باید به حالت آمادهباش در بیایند.
🔻نبود امکانات لازم، سختی شرایط را چندبرابر کرده بود؛ مریم سوپروایزر بخش بود و علاوه بر جان و سلامتی بیماران، مسئولیت سنگینی بابت حفظ سلامتی همکارانش بر عهدهاش بود؛ به بازرس دانشگاه علوم پزشکی گفته بود: «در دوران جنگ مردهای با غیرتمان خط مقدم بودند و ما خانمها پشت صحنه حمایتشان می کردیم. ولی الان خانمها خودشان خط مقدم هستند، اما بدون سلاح؛ خوشا به غیرت شما!».
🔻تا اینکه یکی از خبرنگارها در جریان مشکلاتشان قرار گرفت و به گوش مسئولین شهر رساند. فرماندار و دادستان و امام جمعه تا در جریان قرار گرفتند، دستبه کار شدند. اول از هزینه شخصی خودشان، از بازار سیاه، کیت حفاظتی خریدند. بعد هم خیّرهای شهر را درگیر کردند؛ یکدفعه انبار بیمارستان از ماسک و لباسهای ایمنی پر شد.
🔻فرمانده سپاه شهر، سرهنگ عسگری، هم شخصا آمد بیمارستان تا ببیند چه کمبودهایی هست و سپاه چه کمکی میتواند بکند. گفته بود: «در این جنگ شما فرمانده هستید و ما سربازان شما؛ امر کنید چکار کنیم، ما هم اطاعت میکنیم.» این صحبت آقای سرهنگ، به آنها یک دنیا روحیه داد.
🔻اوایل بهخاطر ترس عمومی و ناشناخته بودن بحران، آنقدر دید عمومی بد بود که مردم سعی میکردند حتی با خانواده پرستارهای بیمارستان، رابطه نداشته باشند. حتی آژانسها هم تا اسم بیمارستان را میشنیدند، قبول نمیکردند بیایند. ولی حالا خبرنگارها و مسئولین شهری دید مردم را تغییر دادهند.
🔻الان بیش از 10 روز از شروع بحران میگذرد و خیلی از همکارانش جدا از سختی کار و استرس بیمار شدن، دوری از فرزندشان میتواند آنها را از پا میاندازد. اما حالا دیگر همه مردم شهر دنبال این هستند کاری کنند تا آنها احساس بی پناهی نکنند و خستگیشان کمتر شود.
🔻یکی از همشهریها برایشان غذا درست کرد، یک شرکت تقبل کرد برای بیماران و پرسنل میوه بیاورد. حتی یک روز یکی که آرایشگاه مردانه داشت، آمد و موی همه آقایان بیمارستان را اصلاح کرد. شهردار شهرشان در خیابانهای منتهی به بیمارستان، بنرهای تشکر گذاشته؛ تا دلشان گرم باشد که همه پشتشان هستند.
🔻میگوید: «اگر مردم شهرم نبودند، حتما پرستارها از پا در میآمدند؛ مخصوصا اینکه مریضها همراه ندارند و طبیعتا مراقبت خیلی بیشتری میخواهند. پرستارها هم دارند شیفتهای 12 ساعته را تحمل میکنند.خیلی خوشحالم که حالا همکارانم دلشان گرمتر است و خستگیشان کمتر»
***
🔻این رشتهتوییت، برگرفته از مصاحبهام با مریم توانا بود؛ پرستار دلسوزی که این روزها خبر ابتلایش به کرونا، غم بزرگی روی دل همهمان گذاشته است. دست به دعا بر داریم و سهم ما نذر صلوات و حمد شفا برای سلامتی او و خانوادهاش باشد.
📝سیده راضیه حسینی
@Fars_plus