گفتى ما بچه‌هایمان را صدا مى‌‌کنیم، شما بچه‌هایتان را صدا کنید. ما زنهایمان را مى‌آوریم، شما هم زنهایتان را بیاورید. ما مى‌آئیم، شما بیائید. ما مى ایستیم اینطرف، شما آنطرف. ما مى گوییم خدا، شما مى گویید خدا. ما مى گوییم هر کى راسته، بماند. شما مى گویید هر کى ناراسته، عذاب او را بگیرد. یادت هست این حرفها را؟ خب اگر یادت هست پس کجایند؟ کجایند بچه هایتان؟ کجایند زنهایتان؟ شما همین قدر هستید؟ ملّتتان پنج نفره است؟ ما چشمهایمان عوضى مى بیند یا راستى راستى پنج تائید؟ طرف ما را نگاه کن! تا چشم مى بیند آدم ایستاده. هر چى نصرانى بوده آوردیم. فقط چند تا صف پیرمرد داریم، دیگر چه رسد به زن و بچه. حالا اقلاً بگو این مردمت بیایند جلوتر! بگو بیایند زیر آن درخت روبرویى تا همدیگر را ببینیم. اسقف ما مى گوید: ترا به روح عیسى مسیح، بگو آن دو تا بچه دست هایشان را بیاورند پایین. بگو آن خانم از زمین بلند شود. بگو آن بلند بالا که شانه به شانه ات ایستاده، نگاهش را از آسمان بگیرد. اسقف ما مى گوید: آنهاکه من صورتهایشان را مى بینم اگر نفرین کنند نسل ما از زمین بر مى افتد. «بگو ما تسلیمیم» نویسنده:فاطمه شهیدی 🆔@velayattv