💠☘💠☘💠☘💠☘💠 💫یکی از شاگردان آیت الله بهجت ( ره) در مسجد فاطمیه سلام الله علیها دیدم آقا به طرف من می آید؛ چهرش برافروخته بود، اما آرام می آمد به من که رسید، پرسید: پول دارید؟ سنگینی نگاه شان را حس می کردم؛ گیج و مبهوت بودم. بی آنکه علت سوالش را بدانم، گفتم: بله دارم! سرزنش آمیز فرمود: پس نخ و سوزن بخرید تا من و شما دهان مان را بدوزیم. زبانم بند آمد! دست و پایم را گم کردم و با خنده ای تلخ، پرسیدم: اصلا نباید حرف بزنم؟ این همه دیدنی را نادیده بگیرم؟ فرمود: اسرار را نباید بازگو کنید! بازگویی برای خودت عُجب و خودبینی می آورد و برای دیگران ناباوری، حسادت و احیانا دشمنی. 💠@farzandaneallame