آخرین دعا امشب اجابت شد ♦️دو سال قبل، مثل امروزی بود که سردار سلیمانی برای آخرین بار به سوریه رفت. بنا به روایت ستاد لشکر فاطمیون؛ سردار روز پنج شنبه 16- 17 ساعت قبل از شهادت، فرماندهان همه گروه های مقاومت در سوریه را جمع می کند و از 8 صبح تا 15 بعد از ظهر با آنها جلسه می گذارد. 🔹می‌گوید"همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین!". درباره منشور پنج‌سال آینده، برنامه یکایک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد و شیوه تعامل با یکدیگر سخن می گوید. سپس حاضران دور او جمع می شوند و او را تا کنار خودرو بدرقه می کنند... او عازم بیروت و آخرین دیدار با جناب سید حسن نصر الله است... ساعت 21 شب، حاج قاسم دوباره به دمشق بر می گردد تا همان شب به عراق برود. ♦️به او می گویند "حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!". بلخند می زند و می گوید "می‌ ترسین شهید بشم؟!". سر گفت و گو باز می شود. هر کس نکته ای می گوید... دوباره سکوت می شود. حاج قاسم آرام و شمرده‌ می گوید "میوه وقتی می‌رسه، باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته". سپس، نگاهش را بین حاضران می گرداند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره می کند: "اینم رسیده‌ ست، اینم رسیده ‌ست..." 🔹ساعت 12 شب، هواپیما از دمشق به بغداد پرواز می کند... این، معراج مردی است که آذر ماه 1394، وقتی شایعاتی درباره مجروحیت و شهادتش منتشر شد، لبخند زد و به خبرنگار سایت الوقت گفت: "اینها چیزهایی است که دشت ها و کوه ها را برای پیدا کردنش پیموده‌ام". ♦️... ساعتی بعد، خبر ترور او به دست شقی ترین مردمان روزگار، منتشر می شود. آخرین نوشته ای که پیش از ترک دمشق نوشته و در اتاق استراحتش گذاشته، سه کلمه بیش نیست: "خداوندا مرا بپذیر". او بارها این دعا را بر زبان و قلم جاری کرده بود و حالا وقت اجابت بود. 🔹 استاد مطهری از زبان امیر مومنان(ع) و درباره هنگام ضربت خوردن حضرت روایت می‌کند: «کقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ. برای کسی که در شب تاریک دنبال آب بگردد و ناگهان آب را پیدا کند، چه سرور و شعفی دست می‌دهد؟ مَثَل من، مَثَل عاشقی است که به معشوق خود رسیده و مثل کسی است که در یک شب ظلمانی آب پیدا کرده باشد» محمد ایمانی http://eitaa.com/joinchat/2871525392Cb1b4e95339