دلِ حافظ مسلمانان! مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود شارحان حافظ در ذیل این بیت معمولاً از جداماندگی حافظ از «دل» یا اندرونی سخن می‌گویند که روزی از آنِ حافظ بوده و اینک آن را از کف داده است، امّا با اندکی دقّت در همین بیت و ابیات بعدی دانسته می‌شود که این دل یک «شخص» است، نه اندرون و نهاد شاعر: دلی همدرد و یاری مصلحت‌بین که استظهار هر اهل دلی بود از این بیت و دیگر ابیات می‌توان فهمید که این غزل مرثیه‌ای است در فراق «یار»ی مصلحت‌بین و دلسوز. استاد شفیعی کدکنی (این کیمیای هستی، ص235) تنها شارحی است که در اینجا احتمال داده است که دل به معنی «معشوق» باشد و بیتی هم از عطّار ذکر کرده‌اند که قدر مسلّم این است که دل در آن به معنی مشهور و متداول (قلب) نیست: آمد دلم و کام روا کرد و برفت از نُقل جهان طعم جدا کرد و برفت به نظر می‌رسد که حق همین است و دل در این بیت حافظ و این بیت دیگر او، با حفظ ایهام بیت، به معنی معشوق است: آن آهوی سیه‌چشم از دام ما برون شد یاران چه چاره سازم با این دل رمیده! دل در این ابیات از خاقانی هم به معنی یار و همدل است: چون به شروان دل و یاریم نماند بی‌دل و یار به شروان چه‌کنم کو دلی کانده‌گسارم بود و بس از جهان زو بوده‌ام خشنود و بس در برخی لهجه‌های محلّی هم دل به معنی محبوب و معشوق به کار می‌رود و «ای دل، ای دل» ها در موسیقی سنّتی هم می‌تواند هم خطاب و زمزمه‌ای با دل و هم با معشوق باشد. @faslefaaseleh