چ مثلِ ♡•چــاڋر•♡ 👇👇👇 _بیمارستان از مجروحین پر شده بود… حال یڪۍخیلۍبد بود… رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزے شدیدے داشت… _وقتۍ دڪتر مجروح را دید به من گفت بیاورمش اتاق عمل! دڪتر اشاره ڪرد را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا ڪنم!! _مجروح ڪه چند دقیقه اے بود ڪه به هوش امده بود... گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و گفت: من دارم میروم تا تو چادرت را در نیاورے…😞 ما براے این چادر میرویم!!😊 چادرم در مشتش بود ڪه شد…😓😔 _از ان زمان به بعد در بدترین و سخت شرایط هم چادرم را ڪنار نگذاشتم....😭😌 💞💞💞 (راوے خانم موسوے یڪۍ از پرستاران ) https://eitaa.com/fatemehzahra313yar     ═══ ❃🌸❃ ═══