✅اقناع اندیشه 🔺 آنچه تأمل در این‌‌گونه روایات بیشتر ذهن را درگیر می‌کند، اهمیت آشنایی کودکان از سنین پایین زندگی‌شان با ادبیات توحیدی و دینی است. در جلسه قبل، اندکی درباره اهمیت بحث توحید در ذیل آیۀ 102 سورۀ انعام گفت‌وگو کردیم. مسئلۀ مهم‌ در اینجا میزان اثرگذاری این مباحث در زندگی فردی و اجتماعی ماست. هدف امام معصوم ع ز اینکه اصرار دارد کودک از سه سالگی با جمله «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» آشنا شود، چیست؟ 🔻کودک وقتی می‌خواهد راه رفتن بیاموزد، ابتدا خود را روی زمین می‌کشد و کشان‌کشان به نقطۀ مدنظر، خود را می‌رساند. بعد شروع به چهاردست‌‌وپا راه رفتن می‌کند. در مرحلۀ بعد، کم‌کم توانایی ایستادن پیدا می‌کند و در انتها، می‌تواند چند قدم به سمت پدر و مادر حرکت کند. همۀ این مراحل طی می‌شود و هرکدام در جای خود اهمیت دارد تا کودک بتواند راه برود و بدود. یعنی مراحل ابتدایی فقط برای رسیدن به هدف نهایی اهمیت دارد. 🔻هدف امام از بیان چگونگی آشنایی کودکان با الفاظ اعتقادی صرفاً آشنایی ذهنی با واژۀ «توحید» است، اما فقط به‌عنوان مقدمه. از سه سالگی، ذهن کودک ما توحیدی بشود و با الفاظ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» آشنا بشود و اثر وضعی این الفاظ بر وجود او حاصل شود؛ که چه اتفاقی بیفتد؟ اینکه کودکی به همراه آشنایی ذهنی با «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» رشد کند، چه تغییری در مسیر زندگی او پدید می‌آورد؟ دایرۀ فراگیری مباحث توحیدی که باید از کودکی در ذهن‌ها شکل بگیرد، تا کجاست؟ این مهم است. 🔻 در زندگی فردی و نظام اجتماعی هر انسانی، این توحید، این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» چه تغییری ایجاد می‌کند؟ البته باید به این توجه داشت که فهم کودکان در آن دوران صرفاً عینی است و مباحث توحید، انتزاعی و تجریدی است و اگر بخواهید آن را برای کودکان توضیح دهید، اساساً آنها توانایی درک مباحث توحیدی را ندارند. 🔻به همین علت آنچه در روایت به آن توجه داده شده، این است که صرفا الفاظ عینی توحید را به کودکان آموزش دهیم و برای جذاب شدن این آموزش، جوایز عینی برای بچه‌‌ها تهیه کنیم و به آنها هدیه دهیم؛ مثلا بابت اینکه سوره توحید را حفظ کرده، یک اسباب‌‌‌بازی برای او می‌‌خریم. بچه وقتی اسباب‌‌بازی را می‌‌بیند، دیگر از ما نمی‌‌پرسد که فلسفه اینکه من باید آیت‌‌‌الکرسی را حفظ کنم چیست؛ زیرا در آن سن، ذهنش به این امور نمی‌رسد؛ به همین دلیل ما هم باید حواسمان باشد که در آموزش ادبیات دینی به کودکان، دچار افراط و تفریط نشویم. 🔻افراط این است که برای بچه‌‌ها کلاس درس و فلسفه بگذاریم که به این دلایل علمی، تو باید این را حفظ کنی! ین اشتباه است. تفریطش هم این است که چون بچه‌‌ها مباحث انتزاعی و تجریدی را نمی‌‌فهمند، پس کلا حفظ و فراگیری ادبیات دینی را برای کودکان تعطیل کنیم و صبح تا شب شعر شغال و پلنگ یاد بچه‌ها بدهیم! 🔻اتفاقا بهترین سن برای فراگیری ادبیات دینی، ایام کودکی است. در ایام کودکی و نوجوانی است که می‌‌تواند روخوانی و روان‌‌خوانی قرآن را فرابگیرد و در آن مهارت یابد. پس در سنین کودکی و نوجوانی می‌‌توانیم مهارت‌‌های دینی را به کودکان و نوجوانان آموزش دهیم؛ مهارت‌‌هایی مثل روخوانی قرآن، مثل حفظ قرآن، حفظ احادیث زیبا، مهارت وضو گرفتن، مهارت تیمّم، مهارت نماز خواندن، همه اینها را می‌‌تواند فرا بگیرد؛ ولی فلسفه اینکه چرا نماز می‌‌خوانیم و... برای آن سن زود است و پرداختن به سؤال از چرا‌ها بیشتر برای سنین حدود 14 سال به بالاست. 🔺پس می‌‌توانیم مهارت ادبیات توحیدی را در ایام کودکی و نوجوانی به آنها آموزش دهیم و در آینده که سن آنها بیشتر شد، به آن ادبیات، عمق معنایی بیشتری ببخشیم تا صرفا ظاهری نباشد و آنها را طوطی‌‌‌وار حفظ نکنند؛ چون توحید از آن‌‌گونه مسائلی نیست که بخواهد فقط در حیطۀ ذهن و اندیشۀ انسان باقی بماند. توحید اسلامی فراتر از پاسخ به یک سؤال ذهنی و خشک اعتقادی است. یعنی اگر کسی تمام آیه‌ای را که در جلسۀ گذشته باهم مباحثه کردیم، زندگی کند و خداوند عالم را خالق، مدیر، مدبر و همه‌کارۀ عالم بداند و سررشتۀ زندگی‌اش را در عالم صرفاً فکر و ذهن به او بسپارد، اما چنین توحیدی در حیطۀ عملی زندگی فردی و اجتماعی آن اثرگذار نباشد، فایده‌ای ندارد. 🔺خدا باید در همۀ زندگی ما جریان داشته باشد، نه فقط در اندیشۀ ما. این معنای «إنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» است؛ یعنی توحید نه‌‌تنها باید در عبادت و مسائل فردی موحد، مانند نماز جریان داشته باشد، بلکه باید مسئولیت، مدیریت، حاکمیت و همۀ مسائل اجتماعی انسان را تغییر جهت دهد. این یعنی «وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ». ‌برای بهتر روشن شدن بحث، مثالی می‌زنم. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄