و نمونههای دیگری که در آیات قرآن بیان شده است.
نکتهای که میخواهم در این قسمت از بحث بیان کنم، این است که یکی از چالشهای پیامبر صلّی الله علیه و آله دوران حاکمیت خود، اطاعت نکردن از پیامبر و سرپیچی از دستورات ایشان بود.
🔸اینکه شنیدهاید آن شخص هنگام رحلت رسول مکرم اسلام ص آن تهمت زشت و ناروا را به پیامبر زد، این حکایت از وجود یک طرز فکر و جریان ریشهدار در مدینه دارد. به همین دلیل، یکی از راهبردهای مهم قرآن برای مقابله با جریان نفاق و یارگیریهای آنها تعریف نسبتگیری صحیح با رسول مکرم اسلام ص است.
🔸گاهی از ما میخواهد که با رسول خدا همراهی داشته باشیم و از ایشان جلو نزنیم و از او عقب نيفتيم: «وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ » و « لَا تُقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ...».
🔸گاهی از ما میخواهد که درخواستهای او را با جان دل استجابت کنیم: « ٱسۡتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡۖ ».
گاهی از ما مىخواه که د در برابر رسول خدا تسليم باشيم: « وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا ».
گاهی از ما مىخواهند به رسول خدا اولويت بدهيم و او را از وجود خودمان، از غرايزمان، از اراده وتصميم خودمان سزاوارتر بدانیم.
🔸حق استجابت، حق اتباع، حق تسليم، حق معيت و خلاصه حق ولايت براى رسول مشخص است. آنجا كه در وجود من، رسول سزاوارتر است، چگونه مىتوانم در بيرون به طاغوت گردن نهم و حكم ديگرى را بپذيرم؟: « إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِۖ ».
و در دعاها به ما آموزش دادهاند که راهی به سوی رسول بجوییم و همراه او باشیم.
در قرآن کریم در میان همه این دستورات و تربیتها یک دستور بیشتر از بقیه دستورات مورد تکرار و توجه قرار گرفته و آن دستور این است که از ما مىخواهند تا از رسول اطاعت كنيم: « أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ» و از عصيان و سرپيچى رسول بپرهیزیم. در بیش از دهها آیه، دستور به اطاعت از رسول شده است.
🔸ازجمله مواردی که در آیات قرآن تصریح به اطاعت از رسول ص شده، آیه مورد بحث است:
«إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ» هنگامی که مؤمنین به سوی خدا و رسول دعوت شوند تا بر اساس دستورات خدا و رسول حرکت کنند، بین مؤمنین واقعی فقط یک گفتمان حاکم است. آن گفتمان چیست؟
«أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ »؛ گفتمان آنها این است که میگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم. دو جور حرف زدن نیست. چند صدایی بین آنها حاکم نیست. اینها پیامبر را در حال خطبه خواندن رها نمیکنند تا برای خرید به جمعهبازار بروند.
كلمه «انّما» که در اول آیه شریفه آمده، براى حصر است. مىگويد: آنها جز اين سخنى ندارند و سرتاپايشان همين يك سخن است و راستى حقيقت ايمان نيز همين است و بس.
🔸در پایان آیه هم میفرماید: «وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفلِحُونَ» كسى كه زمام خود را به دست خدا بسپارد و او را حاكم و داور قرار دهد، بدون شك در همه چيز پيروز است؛ چه در زندگى مادى و چه در زندگی معنوى.
🔸اما اگر کسی اطاعت از خدا و رسولش را انجام نداد، بداند که اطاعت طاغوت را خواهد کرد؛ چون راه سومی وجود ندارد. در عالم هستی، دو ولایت بیشتر وجود ندارد: یک ولایت اللّه و دوم ولایت طاغوت:
«ٱللَّهُ وَلِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَوۡلِيَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ يُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ».
عبداللّه بن عمر پسر خلیفه دوم، از اندک کسانی بود که وقتی حضرت امیرع به خلافت رسید، با ایشان بیعت نکرد و به قول معروف احتیاط کرد و گفت: دلیل اینکه من با شما بیعت نمیکنم، این است که تو با اهل قبله و کسانی که نماز میخوانند، میجنگی و لذا احتیاط میکنم که با تو بیعت کنم! ولی بعداً با معاویه و بعد از معاویه با فرزندش یزید بیعت کرد.
نکته قابل توجه این است که این آقا که از بیعت با حضرت امیر ع سر باز میزند و احتیاط میکند، اما بعداً با پای حَجّاج بن یوسف ثقفی خونخوار بیعت میکند!
حَجّاج بن یوسف شخصی بسیار خونریز و ستمگر است که طی بیست سال فرمانروایی خود، غیر از کسانی که در جنگها کشت، دوازدههزار نفر را بعد از دستگیری زیر شکنجه به قتل رساند. هنگامی که به درک واصل شد، پنجاههزار مرد و سیهزار زن در زندانش محبوس بودند که از این تعداد شانزدههزار نفر بدون لباس و عریان به سر میبردند. وی زنان و مردان را یکجا و در زندانهای بیسقف حبس میکرد؛ بهطوریکه از گرمای تابستان و سرمای زمستان در امان نبودند.