سخت است با یتیمی درد اسیری شام غریبان شود موسم پیری شام غریبانِ حسین خسروِ بی لشکر است جسم عزیزان به سرِ خاک بلا پرپر است هر طـرفی غنچـة نازی شـده در غم فرو خون به دلِ زینـبِ غمدیدة غمپرور است سیلی و شلاقِ جفا می رسد از نا کسان خیمـه نمانده که شود مأمن بی مونسان اشک عزا خونِ جگر رنگ کبودی به رُخ عمـه برس دادِ دلِ خستة این نو رسان دشت و بیابان خار مغیلان وای خدا رحم نماید =========== آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد همه سر ها به روی نیزه ی لشگر می رفت خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت ============= ازحرم گاهوراه را بردند یادگار ستاره را بردند من خودم دیدم ازتن بابا جامه ی پاره پاره را بردند عمه از گوش دختر مسلم بخدا گوشواره را بردند بس كنید این همه گنه نكنید روی تاریخ را سیه نكنید