حوریان محو رخ مه پاره ات کعبه خیل ملک گهواره ات گردش چشمان تو عشق آفرین رشته قنداقه ات حبل المتین زینت آغوش و دامان رباب آینه گردان رویت آفتاب عالم و آدم همه محتاج تو بر سر دوش پدر معراج تو بسته بر هر تار موی تو نجات تشنه لب های تو آب حیات کودکی، اما به معنا پیر عشق روی دستان پدر، تفسیرِ عشق