📌اعرابی آمد پیش امیرالمؤمنین یک سؤال فنی کرد، واقعاً دمش گرم، گفت: چند درجه دارند؟ حضرت فرمود: کم‌ترین عاشق خدا، کارهای خوبش را ریز می‌بیند و خطاهای خودش را بزرگ؛ عاشق شده‌ای تا حالا؟ برای معشوقت کاری انجام می‌دهی می‌گویی قابل ندارد. اگر اشتباه کوچکی انجام بدهی چقدر می‌شوی؟ اشتباه کوچک خودت را بزرگ می‌بینی. بعد یک حرفی حضرت زد که این آقای بیابان‌گرد غش کرد. حضرت فرمود: و این‌که این‌طور فکر کنی که در دنیا خدا غیر از تو را مواخذه نمی‌کند. اعرابی از هوش رفت. وقتی به هوش آمد گفت: یا امیرالمؤمنین بالاتر از این هم مقام برای عاشق‌ها هست؟ حضرت فرمود: 70 درجه. کف درجه عشاق خدا این بود. 📌«سَأَلَ أَعْرَابِیٌّ عَلِیّاً × عَنْ دَرَجَاتِ الْمُحِبِّینَ مَا هِیَ قَالَ أَدْنَى دَرَجَاتِهِمْ مَنِ اسْتَصْغَرَ طَاعَتَهُ وَ اسْتَعْظَمَ ذَنْبَهُ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنْ لَیْسَ فِی الدَّارَیْنِ مَأْخُوذٌ غَیْرُهُ فَغُشِیَ عَلَى الْأَعْرَابِیِّ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ هَلْ دَرَجَةٌ أَعْلَى مِنْهَا قَالَ نَعَمْ سَبْعُونَ دَرَجَةً.» مناجات‌های ما با خدا خیلی رنگ و بوی عاشقانه ندارد. شاید دلیلش همین باشد. بنابراین اولین مانع تحول و این‌که ما حال مناجات شب قدری نداریم، توقف بر خوبی‌های اندک خودمان است. می‌گوییم بس است، دیگر چه بخواهیم؟