◾️امشب شب روضه ای است که مادرهای شهدا هرکجانشتند،پای این روضه،ناله می زنند،بخدا مادر مگه می تونه داغی رو فراموش کنه،مادره با خون دل این بچه ها رو بزرگ کرده،دیدند زینب اومده تو خیمه،موهای بچه هاشو داره شونه می کنه،کفن تن بچه هاش کرد،عزیزای دلم،وقتشه آبروی مادرتون رو بخرید،دست پرورده های زینبند،گفتند:مادر نکنه دلت غصه دار باشه،ما برای همچین روزی تربیت شدیم،اما اگه ما خودمون بریم به دایی بگیم،قطعاً ردمون می کنه،تو بیا،دست مارو بگیر،مادر تو خیلی پهلو برادرت آبرو داری،بگو حسین،دو تا غلام حلقه به گوش برات آوردم،رفت پیش برادر…. یه بزرگواری می گه هر کاری می کرد زینب تا شهادت برادر رو به تأخیر بیندازه،لذا حتی ظهر عاشورا که اومد،برادر زینب رو راضی کرد اومد سمت میدان، یه وقت دید داره صداش می آد،مهلاً مهلا،یابن الزهرا،داداش صبر کن،به این بهانه زینب می خواست شهادت ولی خدا،امام زمانشو به تأخیر بیندازه @fatemi222