بعد از انقلاب مفتی اعظم سوریه به ایران آمد. درخواست ملاقات با اعضای فدائیان اسلام را داشت. به من می گفت: «بعد از قرن اول هجری، شهیدی به عظمت نواب صفوی نداریم. برای اولین و آخرین بار او را در مؤتمر اسلامی که در اردن برگزار شده بود دیدم. در پایان مؤتمر برای بازدید، به بخشی از سرحدات اردن رفتیم که بین اردن و اسرائیل و سوریه قرار داشت. شخصیت های معروفی همراهمان بودند: سید قظب، سعید رمضان و محمود صرّاف. نواب مسجدی را پشت سیم خاردارها در اراضی تحت اشغال اسرائیل دید و روی تکه سنگی رفت و همه را برای خواندن نماز جماعت دعوت کرد. همه به امامت او نماز تحیت خواندیم. یکی از همراهان از نواب پرسید: ای فرزند پیامبر، اولاد پیامبر احتمال گلوله باران این منطقه توسط اسرائیلی ها زیاد است. چرا به این جا امدیم؟ نواب گفت: «تا شهید شویم و ملت هایمان برای انتقا خونمان علیه اسرائیل قیام کنند». بگذار من را بکشند اما با هر قطره خون من مجاهدی تربیت می شود که این رژیم غاصب صهیونیستی را از بین خواهد برد.[۲۱] حال امروزه افرادی را پیدا می کنیم که به خاطر ترس و حماقت شان هنوز هم نمی خواهند که پا روی پرچم آمریکا بگذارند. در حالی که یاران اباعبدالله نسبت به دشمن بغض داشتند.