8.آیا غیر از امام خمینی وبرخی از علمای حاضر،کسی قائل به «مطلقه بودن»ولایت فقیه هست؟نظر آنها چیست؟ ـ محقق کرکی : کسی نمی تواند بگوید که فقیه فقط در زمینه ی فتاوا برای عبادات منصوب است زیرا این توهم درنهایت سستی است بلکه فقیه از ناحیه معصومین به عنوان نیابت در همه مجاری امور مسلمین نصب شده وبسیاری از ادله برآن دلالت دارد.(1) ـ شهید ثانی: مراد از فقیه هنگامی که به عنوان ولایت اطلاق می گردد همان شخص جامع شرایط فتواست زیرا او از سوی ائمه برای مصالح عمومی مردم منصوب شده است وکسی که قائل به وجوب ادای آن به امام معصوم است در عصر غیبت،ادای آن را به فقیه مورد اطمینان واجب دانسته است.(2) ـ فیض کاشانی : وجوب جهاد وامر به معروف ونهی ازمنکر ویاری کردن در نیکی وتقواو فتوا دادن وبر اساس حق بین مردم حکم نمودن واقامه حدود وتعزیرات وسایر تدابیر دینی از ضروریات دین می باشد واین امر محور بزرگ دین ومسئله مهمی است که خداوند انبیا را برای آن برانگیخته است اگر این امور ترک شود، نبوت بی نتیجه بوده ودین نابود می گردد وجوانمردی از بین رفته وگمراهی آشکار می شود جهالت گسترش یافته وشهرها خراب وبندگان هلاک می شوند... همانا بر عهده ی فقها می باشد که خاطر حق نیابتی که دارند آن را اقامه نمایند هم چنان که شیخین وعلامه وعده ای از علما چنین نظر داده اند زیرا فقها از طرف ائمه اجازه اقدام دارند.(3) ـ ملا احمد نراقی: مواردی که فقیه عادل در دو امر ولایت دارد: یک:هر آنچه پیامبر وامام ـ که فرمانروایان مردم ودژهای استوار اسلام هستند ـ در آن ولایت دارند فقیه نیز درآن ولایت دارد مگر اینکه در موردی دلیل خاصی بر استثنا وجود داشته باشد مانند اجماع یا دلیل خاص یا غیر این دو؛ دو:همه مواردی که نظام زندگی مردم به آن وابسته است ودخالت در آن به حکم وعقل ویا عادت لازم می باشد ... بر عهده ولی فقیه است. دلیل امر اول،بعد از اجماعی که بسیاری از اصحاب به آن تصریح نموده اندـ وچنین می نماید که نزد آنان از مسلمات می باشدـ روایاتی است که به این مسئله تصریح کرده است دلیل امر دوم،بعد از اجماع دو امر است: الف:در امور اجتماعی، ناچار، شارع رئوف حکیم برای مردم ولی وحاکمی قرار دهد. ب:چون فقیهان بهترین خلق خدا بعد از نبیین وافضل و امین به دست آنها مجاری امور است آنها ولایت سزاوارتر هستند.(4) ـ محمد حسن نجفی: نصب فقیه،عام بوده وشامل کلیه مواردی است که در حیطه اختیارات امام می باشد زیرا امام می فرماید:«من فقیه را حاکم قرار داده ام»که ظهور در ولایت عام دارد. این کلام امام که فرمود:«در حوادث واقعه به راویان ما مراجعه کنید» دارای شمول وگستردگی است چراکه حجت بودن فقیه برمردم برابر حجت بودن امام بر مردم قرار گرفته واین بدان معناست که در هر موردی که من بر کسی حجت خدایم فقیهان نیز بر شما حجت اند مگر در موردی که دلیل بر استثنا وجود داشته باشد(5). ـ شیخ مرتضی انصاری: حکم فقیه جامع الشرایط در تمام فروع احکام شرعی وموضوعات حجت ونافذ است زیرا مقصود از لفظ [حاکم]که درمقبوله آمده نفوذ حکم او در تمام شئون وزمینه هاست ومخصوص امور قضایی نیست همانند آنکه سلطان وقت کسی را به عنوان حاکم معین کند که مستفاد از آن تسلط او برتمام شئون مربوط به حکومت اعم از جزئی وکلی است.از این رو،امام لفظ «حَکَم»را که مخصوص باب قضاوت است [در مقبوله]به کار نبرده بلکه به جای آن لفظ حاکم را برده تا عمومیت نفوذ سلطه او را برساند با اینکه مناسب سیاق این بود که امام بفرماید:«فانی قد جعلته علیکم حکما».نیز درادامه می گوید:واز آن مرجعیت فقیه جامع الشرایط درتمامی شئون عامه مرتبط با امت روشن می شود.(6) ـ ملا حبیب الله شریف کاشانی: در هر موردی که پیامبر وامام در آن ولایت دارند،ولی جامع الشرایط نیز ولایت دارد مگر مواردی که دلیلی آن را خارج کند واز اختصاصات نبی وامام بداند.(7) ـ آیت الله شیخ مرتضی حائری: تقریب استدلال به روایت«اما الحوادث الواقعه...»چنین است:فقیه از سوی امام حجت است ومعنای حجت بودن او از طرف امام در عرف این است که در همه مواردی که باید به امام مراجعه شود فقیه نیز مرجعیت وحجیت دارد.(8) ـ آیت الله شیخ عبدالله مامقانی: به طور خلاصه این مرتبه از ولایت برای فقیه عادل هم ثابت باشد امکان دارد زیرا اونایب امام وقائم مقام وحجت اوست همانگونه که امام حجت از طرف خداوند است اینکه امام فرمان داده تا مردم درتمام رویدادها به ولی فقیه جامع الشرایط مراجعه کنند این قوی ترین دلیل است براینکه فقیه درتمام اموری که نظم اجتماعی به آن بستگی دارد ونیز در اجرای حکم الهی نایب مطلق امام است... جستجوودقت در احادیث ائمه وباب های مختلف فقه دلالت دارد بر اینکه فقیه جامع الشرایط در هر امری که امام ولایت دارد از جانب اوولایت دارد مگر مواردی که «دلیل»آن را از اختصاصات امام بیان کند.(9) ـ علامه محمد رضا مظفر: ما معتقدیم مجتهد جامع شرایط نایب