من از گرد و غبار آسمان شهر بیزارم من از بوی تعفّن در میان شهر بیزارم نمی‌خواهم که با جمع نشسته همسفر باشم که از این راحتی در سایبان شهر بیزارم نمی‌خواهم بسوزد مسجدی در آتشی دیگر که از هر اتفاق ناگهان شهر بیزارم هنوز از کافه ها شعر " برای " می‌رسد برگوش من از آهنگ برخی ساکنان شهر بیزارم کجایید ای قلم‌ها ! امتحان سخت در راه است که از جامانده‌های امتحان شهر بیزارم نه تنها روسری ... شرم و حیا هم از سر افتاده من از این وضع ناجور زنان شهر بیزارم رگ غیرت به زیر زخمِ تیزی بود و هی می‌گفت : من از آغوش‌های رایگان شهر بیزارم به جنگ اینهمه یاغی سرش را داده الداغی چقدر از این سکوت عالمان شهر بیزارم به ترک فعل مسئولین نگو رأفت ... بگو ذلت ! که از تحریف‌های بزدلان شهر بیزارم صدای آیت‌ الله از نماز رشت می‌آید : من از کشف حجاب دختران شهر بیزارم } نجمه‌پورملکی ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ گیلان‌شهرستان‌خمام ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 🆔 @fatemi222