در ايام طلبگى با عده اى از افراد در جلسه اى نشسته بوديم در آن مجلس ‍ مرخوم آية اللّه العظمى آقا حجت رضوان اللّه عليه ، مورد غيبت قرار گرفت ، با اينكه آن مرحوم حق استادى به گردن من داشت و سالها خدمت ايشان درس خوانده بودم و حتى در يك مسابقه عمومى از آن مرحوم جايزه گرفته بودم مع هذا در شرايطى قرار گرفتم كه من هم در آن برنامه حضور داشتم . يك وقت احساس كردم كه اين درست نيست من چرا بايد در آن شرايط قرار بگيرم ؟ لذا پى فرصت مناسبى بودم تا ايشان را ببينم و از وى رضايت بطلبم . تا اينكه در يك تابستانى آن مرحوم به حضرت عبدالعظيم تشريف آوردند. يك روز بعد از ظهر به در خانه ايشان رفتم و در زدم . در را باز كردند، گفتم : بگوييد فلانى است . ايشان در اندرون بودند اجازه ورود دادند. يادم هست وقتى كه داخل شدم ، ايشان را در حالى ديدم كه كلاهى بر سر داشتند و بر بالشتى تكيه كرده بودند و مريض به نظر مى رسيدند. گفتم : اقا آمده ام يك مطلبى را به شما بگويم ! فرمود: چه مطلبى ؟ گفتم : من از شما كمى غيبت كرده ام . اما غيبت زيادى نيز از ديگران شنيده ام و از اين كار سخت پشيمانم و خود را ملامت مى كنم كه چرا در جلسه اى كه از شما غيبت مى كردند حاضر شدم ؟ و چرا احيانا غيبت شما به دهن من نيز بيايد؟ من چون تصميم دارم كه ديگر از اين پس غيبت شما را نكنم و از كسى نيز استماع نكنم ، آمده ام كه به خود شما بگويم كه مرا ببخشيد و از من بگذريد. اين مرد با بزرگوارى اى كه داشت فرمود: غيبت كردن از امثال ما دو جور است : يك وقت به شكلى است كه اهانت به اسلام است . و يك وقت هم هست كه مربوط به شخص خود مامى شود. من كه مقصود ايشان را فهميده بودم گفتم : نه ! بنده چيزى كه به اسلام توهين و جسارت بشود نگفته ام بلكه هر چه بوده مربوط به شخص خودتان است . گفت : من گذشتم . انسان اگر مى خواهد توبه كند بايد حقوق مردم را بپردازد. اگر خمس ، زكات ، نماز، روزه ، حجّ و... بدهكار است بپردازد و بجاى آورد كه در عرف به اينها حق اللّه مى گويند. اما اگر رشوه اى به زور از كسى گرفته يا از فردى مالى را غصب كرده و يا در حق شخصى ظلم و تجاوزى نموده آنها را به صاحبانش برگرداند و اگر غيبت و تهمتى را مرتكب شده آن شخص را راضى نموده و در صورتى كه ممكن نيست و يا اين افراد از دنيا رفته اند، لااقل بايد استغفار كرد و براى آنها كه حقى از ايشان زايل شده و يا مورد غيبت و تهمت قرار گرفته اند، از خداوند طلب مغفرت نمود كه خداوند انشاءاللّه آنها را راضى مى كند. (حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آية الله مرتضى مطهرى) گفتارهاى معنوى ، ص 164