💠داستان پيغمبر اكرم (ص) روزى به سلمان و اباذر هر كدام درهمى داد. سلمان درهم خود را انفاق كرد و به بينوائى بخشيد ولى اباذر صرف در مخارج خانواده خود كرد. روز بعد حضرت دستور داد آتشى افروختند و سنگى را بر روى آن گذاردند. همين كه سنگ گرم شد و حرارت شعله هاى آتش در دل آن اثر كرد سلمان و اباذر را پيش خواند و فرمود: هر كدام بايد بالاى اين سنگ برويد و حساب درهم ديروز را بدهيد. سلمان بدون درنگ و ترس پاى بر سنگ گذاشت و گفت «اَنفَقتُ فى سبيلِ الله» در راه خدا دادم . وقتى كه نوبت اباذر رسيد ترس او را فرا گرفت. از اينكه پاى برهنه روى سنگ بگذارد و تفصيل مصرف يك درهم را بدهد از اين رو در تحير بود. پيغمبر (ص) فرمود: از تو گذشتم زيرا تاب گرماى اين سنگ را ندارى و حسابت به طول مى انجامد ولى بدان صحراى محشر از اين سنگ گرمتر است و تابش آفتاب قيامت شعله هاى فروزان آتش سوزان تر سعى كن با حساب پاك و دامنى نيالوده به معصيت وارد محشر شوى. 💠داستان روایت شده که: روزگاری حضرت رسول(ص)در زمین بی گیاهی فرود آمد، به اصحاب خود فرمود: بروید هیزم بیاورید. عرض کردند: ما، در زمین بی گیاهیم، و هیزم در آن یافت نمی شود. فرمود: هر کس هر چقدر امکان دارد، بیاورد. پس اصحاب هیزم آوردند و در مقابل آن حضرت روی هم ریختند، چون هیزم‌ها جمع شد مانند کوهی به نظر می‌رسید، حضرت فرمود: «گناهان شما نیز همین طور جمع می‌شوند. » 👈معلوم شد که مقصود آن حضرت، از امر به آوردن هیزم، این بود که اصحاب بدانند: همین طور که در آن بیابان خالی، هیزمی به نظر نمی آمد، اما وقتی که جستجو کردند و روی هم ریختند، مقدارکثیری هیزم جمع شد و مانند تلی گردید. بهمین نحو، گناهان ما به نظر نمی آید، اما اگر جستجو و حساب شود، گناهان بسیاری جمع می‌شود. 💠داستان پیامبر (ص) از جعفر طیار پرسیدند: در این مدتی که در حبشه بودی، چه چیز عجیبی دیدی؟ جعفر عرض کرد: زن سیاه چهره حبشی را دیدم، عبور می‌کرد و زنبیل بزرگی بر سر داشت، مردی مزاحم، به او تنه زد و او را به زمین انداخت به طوری که زنبیل از سر آن زن افتاد، سپس زن نشست و به آن مرد مزاحم رو کرد و گفت: وای بر تو از داور (گیرنده حق) در روز قیامت، که بر کرسی بنشیند و حق مظلوم را از ظالم از بگیرد. پیامبر پنیز از این سخن تکان دهنده آن زن، تعجب کرد. 💠داستان هنگام وفات امام حسن (ع) آنهائیکه حضور داشتند مشاهده کردند که آنجناب گریه می‌کند. عرض کردند: یا بن رسول الله چرا گریه می‌کنید؟ با این نسبتی که با پیغمبر داری؟ و مقاماتی که پیامبر درباره‌ات فرموده است؛ با اینکه بیست مرتبه پیاده حج گذاری و مال خویش را سه بار در راه خدا قسمت نموده ای، بطوری که از یک جفت کفش و نعلین نیمی برای خود و نیم دیگر را در راه خدا داده ای؟ فرمود: از هراس و ترس قیامت و دوری از دوستانم می‌گردیم.(منبع:منبر طلاب) 🆔 @fatemi222