کی به اندک بادی,اقیانوس لرزان می شود
کوه کی با یک خراش ساده ویران می شود
عاشق رفتن کی از رفتن پشیمان میشود
کی میان ابرهای تیره پنهان می شود
آسمان ما که با خون شهیدان ر وشن است
مرتضی تا بود کارش غیر شیدایی نبود
مجتبی می گفت: دیدم غیر زیبایی نبود
شد پشیمان هر کس اینجا زلیخایی نبود
مصطفی هم رفت ,آری او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi222/6620