ای دوست، ماه روزه رسید و تو خفته ای
آخر زخواب غفلت دیرینه سر بر آر
سالی دراز بوده ای اندر هوای خویش
ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار
پنداشتی که چون نخوری ، روزه کامل است!
بسیار چیز هست جز این، شرط روزه دار
هر عضو را بدان که بتحقیق روزه ایست
تا روزة تو روزه بود نزد کردگار
اول نگاه دار نظر، تا رخ چو گل
در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار
دیگر ببند گوش ، زهر ناشنیدنی
کز گفتگوی هرزَه، شود عقل تار و مار
دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست
از غیبت و دروغ فرو بند استوار
دیگر به وقت روزه گشادن مخور حرام
زیرا که خون خوری تو از آن بِه هزار بار