چه رویی چه ماهی، چه نوری چه راهی
چه شیری دلیری، چه امیرِ سپاهی
ای ساقیِ لشکر حسین
ای ثانیِ حیدر حسین
ای تکیه گاه حرمِ نور
آرامشِ خواهر حسین
ای همه عالم فدای دستِ تو
ای همه دنیا گدای دست تو
کربلا اینقدر زیبایی نداشت
بی تو و بی ماجرای دست تو
چه غوقا شمیمی، چه ماه کریمی
أخا یا ابالفضل، چه خطاب عظیمی
ای جان به کف آمده به کف
معیار آقایی و شرف
سر حلقهی حلقهی وصال
سرلشکر لشکر نجف
ای شرافت مبتلای دست تو
ای شفاعت خون بهای دست تو
گره کور دلم را وا نکرد
به خدا دستی سوای دست تو
«ای همه عالم فدای دستِ تو
ای همه دنیا گدای دست تو
کربلا اینقدر زیبایی نداشت
بی تو و بی ماجرای دست تو»
چه دست شفیعی، چه خوان وسیعی
چه لطف مدامی، چه امیرِ مطیعی
ای منبع نور و نفحات
شه زادهی شاه عرسات
ای رهنما در سفر عرش
از عرشهی کشتی نجات
ای دو دنیا در ازای دست تو
دل ما دولت سرای دست تو
دست زهرا کرده از باقی سوا
سینهزنها را برای دست تو
ای ساقیِ لشکر حسین
ای ثانیِ حیدر حسین
ای تکیه گاه حرمِ نور
آرامشِ خواهر حسین
ای همه عالم فدای دستِ تو
ای همه دنیا گدای دست تو
کربلا اینقدر زیبایی نداشت
بی تو و بی ماجرای دست تو
چه خشم مهیبی، چه مهر نجیبی
چه خصم عدویی، چه حبیب حبیبی، (یا حبیبی)
چه چشمی چه سحری، چه خشمی چه قهری
چه بحر عمیقی، که رسیده به نهر
نهر فرات و تبِ حرم
سقایی صاحب علم
ماهم همه تشنهی توئیم
به مادرت فاطمه قسم
شده نازل آیه آیه دست تو
روی سحرا ردّ پای دست تو
فاطمه دیده در آن سحراحسین
بوسه میزدبرکجای دست تو
ای همه عالم فدای دستِ تو
ای همه دنیا گدای دست تو
کربلا اینقدر زیبایی نداشت
بی تو و بی ماجرای دست تو