روایت میگوید: صورت نازنین امام حسن (علیه السلام) خیلی زیبا بوده است. گاهی که میخواست از منزل بیرون برود، مردم جمع میشدند و محو تماشای امام حسن (علیه السلام) میشدند. راه بسته میشد و حضرت ناچار میشد که برگردد.
حالا صورت به این نازنینی، من جگرم برای امام حسین (علیه السلام) سوخته که وقتی برادر را در قبر میگذاشت، چه حالی پیدا کرد؟ جملهای را فرمود که کاشفیت از آن سوز باطن دارد. فرمود: برادر! من بعد تو هیچ وقت عطر نمیزنم. این جمله بسیار کاشف از سوز دل امام حسین (علیه السلام) است؛ ولی یک کاشفی بزرگتر از این در کربلا گفته شدم آن جا که بالای سر قمر بنیهاشم آمد، نفرمود دیگر عطر نمیزنم؛ فرمود: الآن انکسر ظهری و قلت حیاتی؛ کمر شکست و تدبیر و توانم به پایان رسید.
بهر آن لب تشنه دریا خون گریست - دیده صحرا دل هامون گریست
چشم ثارالله همچون چشم مشک - ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک
کی به خون آغشته چشمی باز کن - یک برادر گوی و خواب ناز کن
جمع کردم از زمین هست تو را - هم علم هم مشک و هم دست تو را
بی تو ای سرو روان در خیمه گاه - آب آب تشنگان شد آه آه
عضو عضوم راست در هر انجمن - ناله عباس من عباس من
تا تو را از تیغ کین افتاد دست - ماند پایم از ره و پشتم شکست
https://eitaa.com/fatemi8