🔹داستان طلبه ای که گرفتار مدعی دروغین عرفان شده بود... استاد فاطمي نيا: مجتهد و عالم بسيار بزرگي كه داراي علوم مختلف و تأليفات فراواني است ميفرمودند: طلبه اي گرفتار يكي از مدعيان دروغين عرفان شده بود كه به اين طلبه گفته بود اگر به دستورالعملي كه به تو ميدهم عمل كني شبحي برايت ظاهر ميشود كه بايد تمام دستوراتش را اطاعت كني! آن طلبه جوان ميگويد: اعمال و دستورات را انجام دادم و شبح ظاهر شد. غالباً ما بين زمين و آسمان با فاصله دو سه متر از زمين ظاهر ميشد! ابتدا چند دستور العمل ساده داد، مثل اينكه فلان كار را بكن، فلان غذا را نخور، و من هم عمل كردم. فردا آمد گفت: امروز در اتاقي كه عيالت ميباشد نبايد بخوابي!  قبول كردم. چند شب گذشت، تا اين كه نصف شبي آمد و مرا بيدار كرد و گفت: بلند شو، با صداي بلند اذان بگو! گفتم: الان نيمه شب است! گفت هرچه ميگويم بايد اطاعت كني! بالاخره مشغول اذان شدم؛ كم كم همسايه ها بيدار شدند و آمدند اعتراض كردند كه الان چه وقت اذان گفتن است؟! شبح آمد و در گوشم گفت: به فلاني بگو: چرا ديشب زنت را زدي؟! به فلان همسايه بگو: چرا فلان كار را كردي؟! و همين طور چند مورد از اسرار مردم را بيان ميكرد و من هم ميگفتم. آنها همگي شرمنده شدند و خيال كردند من از اولياء خدا هستم! كم كم در محل، وجهه و شهرتي پيدا كردم؛ با نظر خاصي به من نگاه ميكردند؛ من هم خوشم مي امد. شبح باز آمد و گفت: ديدي چقدر خوب شد؛ پيش مردم منزلت هم پيدا كردي! بنابراين هرچه ميگويم بايد گوش كني!  بالاخره ساختمان مرتفعي را به من نشان داد و گفت: خودت را از بالاي آن پايين بيانداز!  گفتم: اين خودكشي و حرام است ومن اطاعت نمی کنم ! یک نگاهی به من کرد و گفت: برو كه تو آدم بشو نيستی! سپس از چشمم غايب شد و ديگر او را نديدم! در اينجا يك مطلبي را از سيد عالمي متذكر شدم كه گفته بود:  شيطان گاهي از انسان كاري را ميخواهد ولي خداوند هيچگاه از نقطه عصيان اطاعت نميشود. «خداوند از راه گناه و معصيت، اطاعت نميشود». @fateminia