📖حکایتی از کتاب آثار البلاد قزوینی یک حکایت خوب برای شما بگویم خیلی شنیدنی است. این حکایت ادبی و عرفانی و تاریخی است. عزیزان یک کتابی به نام «آثار البلاد و اخبار العباد» است. اروپایی‌ها به این کتاب خیلی بهاء می‌دهند. اروپایی‌ها یک چیزهای خاصّی را دوست دارند. من عمر خود را در این رابطه خیلی زایل کردم می‌دانم و از این چیزها را خیلی بالا می‌برند و در لیدن چاپ می‌شود، در انگلستان چاپ می‌شود، حاشیه می‌خورد، این هم از آن جمله است، «آثار البلاد و اخبار العباد». نویسنده‌ی آن یک شخصی به نام قزوینی است و شاید برای قرن ششم باشد. در آن‌جا نوشته است یک درویش با شخصی در خراسان داشتند می‌رفتند. این در آثار العباد قزوینی است. به قبر فردوسی (رضوان الله علیه) رسیدند. فردوسی مرد بزرگ و نازنینی بوده است. از ارادتمندان خاصّ امیر المؤمنین بوده است و ملّآ صدرا شیرازی در کتاب اسفار از او یک بیت مطلب نقل کرده است و تعبیر آن این است و آدم لذّت می‌برد. چقدر خوب است که دیدگاه انسان این‌قدر زیبا باشد، مثبت باشد، دقیق باشد. توجّه کنید. می‌گوید: «وَ قَالَ الفِردُوسِیُّ القُدُّوسِی» از فردوسی این‌طور تعبیر کرده است، حق هم همین است. خلاصه ایشان آدم بزرگ و پاکی بوده است. آن‌جا می‌نویسد که آن درویش با آن شخص سیاحت می‌کردند به قبر فردوسی رسیدند. آن شخص مایل شد برود و یک فاتحه برای فردوسی بخواند. گفت: من بروم برای فردوسی یک فاتحه بخوانم. این درویش مانع او شد و گفت: مگر بیکاری! نمی‌خواهد. حالا مگر چه کار کرده است. داستان بیژن و منیژه و از این چیزها است دیگر! حالا این‌ها چیست! خلاصه مانع شد از این‌که او برود و درویش سر راه او را زد. رفتند خوابیدند و فردوسی به خواب این شخصی آمد که می‌خواست فاتحه بخواند و نگذاشتند. گفت: بروید به آن شخص بگویید: «قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَهِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَهَ الْإِنْفاق»به آن درویش بگویید اگر شما مالک خزائن رحمت پروردگار من بودید از ترس تمام شدن به کسی چیزی نمی‌دادید! خیلی زیبا است، «قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَهِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَهَ الْإِنْفاق» به این‌ها رویاهای صادقه می‌گویند. فردوسی آمده است و این آیه را آن‌جا خوانده است و این در تاریخ ثبت شده است. @fateminiya_ir سیری در صحیفه سجادیه ۴۴/ تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵