خاطره ای از نحوه ی شهادت سردار
شهید علی اکبر زارع مجرد (حنظله)
به روایتی از آقای منصور طیاره
اخوی برادران شهید طیاره
در تاریخ 67/5/16 بعد از ادغام کومله و دمکرات و گسترش پیشروی و درگیری تا 5کیلومتری سقز سه گروهان به فرماندهی برادران رادان و حاج بهرام و شهید حنظله برای مقابله با آنها به طرف ارتفاعات آیچی حرکت کردند و من هم که یک ماهی بیشتر نبود که آنجا بودم ولی به خاطر رفتار شهید حنظله و خاکی بودنش مجذوب او شده بودم و از ایشان خواستم همراه ایشان باشم بعد مدتی درگیری شدید و عقب نشینی بچه ها شهید حنظله کماکان به پیشروی خود ادامه میداد و اصلا نمیترسید و ایستاده به طرف دشمن تیراندازی میکرد و من که به سختی فاصله 5 الی 6 متری خودم را با او حفظ میکردم بعد از آتیش سنگین دشمن پشت تخته سنگهائی پناه گرفتم ولی دیدم شهید حنظله ایستاده و تیراندازی میکند به او گفتم بخواب یا لااقل بنشین تیر میخوری ها .جوابم را با صلابت و محکم ولی آرام داد و گفت ما آمده ایم شهید بشیم و دو مرتبه ذکر یا فاطمه الزهرا (ع)هم گفت و بعد از حدود دو ساعت درگیری شدید و آتش سنگینی که اطراف شهید حنظله میخورد و کمانه میکرد دیگر قامتش را ندیدم بی سیم چی گفت دیدی تیر خورد و حاجی آقا محمدی پناه فرمانده سپاه سقز پشت بی سیم مدام صدا میزد حنظله حنظله چرا جواب نمیدی .و بی سیم چی که صورتش غرق از اشک شده بود به سختی جواب داد حنظله پرپر شد.و بدین ترتیب حنظله هم به برادرش شهیدش عباسعلی و به خیل کبوتران حرم حسینی پیوست.
روحش شاد .