در حالی که چشمان شیخ محمد دوباره مثل قبل می درخشید گفت:(( سید علی خداوند خودش مربی است و مقام ولایت خودش زمینهساز وصول عاشقان به مقامات عالی است تو فکر می کنی چه کسی تو را از تبریز به این شهر روانه کرد و درد طلب به جانت انداخت ؟چه کسی تو را با درویشی صاحبدل و متقی آشنا کرد و چه کسی همنشینی با سید مرتضی کشمیری را روزی تو کرد ؟))در دلم نسبت به مولا الموحدین علیه السلام احساس شرمندگی میکردم اما با کلام شیخ محمد بیش از پیش گرمای خورشید پرمهر وجودش را درون سینم در حال سیلان و جریان می یافتم. شیخ محمد ادامه داد:(( از همان زمان کودکی و جوانی است که تحت تربیت پدرت بودی تا کنون که همنشین سیدمرتضی هستی زیر سایه امیرالمومنین علیه السلام بوده ای، پدرت شاکله ایت را شکل داد و سید مرتضی طریقه عبادت و استقامت را به تو آموخت و حضورت در این حرم و این شهر آسمانی، جرعه های عاشق شدن را در خمیرهی وجودت نهادینه کرد . بحمدلله تحت عنایت بودی و انشاءالله نیز علی الدوام خواهی بود.))
کلامش اثری شگفت انگیز داشت وقتی صحبت می کرد از مردمک چشمانش عظمتی بیسابقه بر وجودم مستولی میشد. با خود فکر می کردم چه بابی برایم باز شده که میتوانم از وصی آخوند تعالیم او را مرحله به مرحله بگیرم و به معرفت النفس دست یابم!
________
در مدرسه غوغایی به پا بود و طلبه ها در حیاط مدرسه جمع شده بودند. متوجه شدم رهگذری در حال توهین و جسارت به طلاب است. طلبه ها میخواستند پاسخ او را بدهند. شیخ محمد نگاهی به من کرد و جمعیت را شکافت و گفت :((او را به من واگذارید.)) چشمهای او آیینه های صفات بودند و احساسش آنچنان در چشمانش هویدا می شد که از ویژگیهای منحصر در او بود. در حالی که غیرت الهی در دیدگانش شعله می کشید به سمت مرد رهگذر رفت و با اقتدار و شماتت به او گفت:(( آیا نخواهی مُرد؟ آیا وقت آن نرسیده است که از خواب غفلت بیدار شوی؟)) گویا این جملات قلب آن رهگذر را در قبضه قدرت شیخ محمد درآورد، ناگهان، در حالی که از حالت عادی خارج شده بود، در کمال ناباوری گفت :((چرا،چرا ! اتفاقا وقتش فرا رسیده است.)) جمعیت که از شگفتی انگشت تعجب به دهان گرفته بودند، به مرد رهگذر خیره شدند که با حالت شکستگی و توبه به شیخ محمد میگوید میخواهد توبه کند و قدم در راه درستی و انسانیت بگذارد.
انصافاً شیخ محمد کسی بود که اگر شتربانی ده قدم با او راه می رفت پس از این هم صحبتی به او دل می داد و جان فدایش می کرد .پس از دیدن این ماجرا ،ریشههای فهم کرامات اولیا در من قوت گرفت. اولیای الهی پا جای پای انبیا گذاشته اند، کسانی هستند که هر انسانی را با قوت نفس ، اقتدار روح و نور ولایتشان، در مسیر انسانیت وارد میکنند. این بلندای روح و تاثیرگذاری کلام، اثر گدایی در آستان ولایت مولی الموحدین علیه السلام بود که شیخ محمد بهاری و ملاحسینقلی و خط نورانی مکتب نجف را در طول تاریخ ماندگار کرد.
کتاب کهشکان نیستی، صفحات ۱۳۰ الی ۱۳۳
اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
☫اللّهُمـّبارِکْلِمولاناصٰاحِبَالزَّمٰانْ☫
┏━━━━━✾•••♡🍃🌺🍃━┓
هیاتفاطمیونخواهرانهمدان🌹
مابَچِههایِمادَرِپَهلوشِکَستهایم👇
@fatemiyon_khaharan🌹🇮🇷
فاطِمیونمَرکَزتَجَمُّعبَچِّههِیئَتیها👆
┗━━🍃🌺🍃♡•••✾━━━━┛