🕌 صدوق از هروى روايت نموده: مردى از اهالى بلخ با غلامش به مشهد آمدند و هر دو به زيارت عليه‏‌السلام رفتند. 📿 آن مرد بالاسر و غلام در پايين پا نمازخواندند. هنگامى كه از نماز فارغ شدند، سجده رفتند و هر دو سجده‌هايشان را طول دادند. ⁉️ آن مرد سرش را قبل غلام از سجده برداشت و غلام را صدا زد؛ او نيز سرش را از سجده برداشت و گفت: بله اى مولاى من؟! ⁉️ آن مرد به او گفت: آزادى مى‌‏خواهى؟ ✅ جواب داد: بله! 💢 مرد گفت: تو به خاطر رضاى الهى آزادى؛ و فلان كنيزم كه در بلخ است نيز براى رضاى الهى آزاد است؛ 💍 و آن را براى تو تزويج كردم با فلان مقدار مهريه و خودم آن را ضمانت مى‏‌كنم؛ 🌴 و فلان باغم را نيز براى شما و اولادتان و اولاد اولادتان وقف مى‌‏كنم تا هنگامى كه بر شهادت به اين امام عليه‌‏السلام تناسل داشته باشند. پس غلام گريست و به خدا و امام عليه‌‏السلام قسم خورد كه در سجده‏‌اش جز اين حاجت را نخواسته بود و به اين زودى خداوند او را اجابت كرده بود. 📚 عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۱۵؛ به نقل از کتاب به یاد بضعه‌ی خاتم، آیت الله العظمی وحید خراسانی. ◼️ علیه‌السلام ☑️ @Fatemyeh_ValiAsr