﷽
🏴فرهنگ اربعین؛
🔰قسمت ۲۰:
در طول پیاده روی سعی میکردم ذکر بگویم و با هندزفری که داشتم قران گوش می دادم نیت کرده بودم قران را ختم کنم و ثواب ان را هدیه کنم به امام حسین و شهدای کربلا ،کم کم داشت شب می شد و برای استراحت و نماز باید توقف می کردیم ،خانواده ای عراقی مارا مهمان کردند و به سرعت برایمان سفره پهن کردند و غذا آوردند ،غذایشان چلو و گوشت بود بسیار خوش رنگ و معطر بود ،من شروع به غذا خوردن کردم که متوجه شدم دختر بچه ای از کنار پرده مرا تماشا می کند
دختر صاحبخانه بود ظاهرا گرسنه بود ،صدایش کردم و کنار خودم نشاندم بعد برایش لقمه گرفتم و دهانش گذاشتم ،اشک از چشمانم جاری شده بود دخترک لاغر اندام لبخند میزد و با اشتها از دستم غذا میخورد و من متحیر مانده بودم که چطور می شود که از دارو ندارت بزنی و درحالیکه بچه هایت گرسنه هستند تمام دارائیت را وقف زوار امام حسین کنی 😭😭
*تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست*
*در جوابم اینچنین گفت و گریست*
*لیلی و مجنون فقط افسانهاند*
*عشق در دست حسین بن علیست*
* سَلامٌ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَّبور*
🏴🏴🏴🏴
عشق به حسین=شعور حسینی داشتن
💠برای ترویج فرهنگ اربعین نشر دهید.
🏴🏴🏴🏴