روایت مادرانه 🌷🌷🌷 از جبهه عکسی برایم فرستاد که چکمه هایش گلِی بود. گفتم مامان تو که به نظافت و تمیزی خیلی اهمیت می دادی، چرا انقدر شلخته شدی⁉️ خندید و گفت: مامان فکر می کنی من توی کرج دارم قدم میزنم. آنجا باران و سرما دارد. خاکش نرم است. وقتی آب می خورد مثل قیر به پا می چسبد. اگر چکمه نپوشم، گِل کفشم را از پایم در می آورد. ادامه دارد.... @fatholfotooh