ع تناقض نیز نام میبرد.
در موضع دیگری از برهان شفا نیز به مسألهی کیفیت استفاده از اصل امتناع تناقض در علوم مختلف اشاره شده است. شیخ در مقالهی سوم، فصل اول، برای استفاده از این اصل، سه وجه بیان میکند که عبارتند از :
الف) مقدمهی مضمر و مکمل تصدیق به کبرا در هر قیاس اقترانی.
ب ) استفاده در برهان خلف (نشان دادن بطلان نقیض نتیجه و اثبات خود نتیجه).
ج ) عدم تقریر اصل مذکور و تصریح به آن به صورت یکی از مصادیق آن اصل در یکی از علوم خاص(1) (مثلاً هر مقداری یا مشارک است یا مباین، و یا هر عددی یا زوج است یا فرد).
ابن سینا و اصطلاح فطرت
در آثار ابن سینا موضوع فطرت به صورت مستقل و مستوفا مورد بحث قرار نگرفته است. قلت و پراکندگی اشارات شیخ به این موضوع چنان است که این توهم را پیش میآورد که آیا اساساً موضوع فطرت مورد قبول وی هست یا نه. مطالب پیش گفته در بخشهای قبل تلاشی بود برای نشان دادن مقبولیت نظریهی فطرت در نظام فکری ابن سینا و ارایهی شواهدی دال بر این مدعا.
ابن سینا اصطلاح فطرت را به صورت مستقل نیز به کار برده است. این استفاده گرچه در جای خود میتواند مؤیدی بر قبول نظریهی فطرت از سوی ابن سینا تلقی شود، اما از آن جا که معنای مورد نظر شیخ از این لفظ قدری با معنای مصطلح تفاوت دارد، پرداختن به این موضوع را به پایان این فصل موکول کردیم.
ابن سینا در بخش منطق از کتاب نجات، در فصلی به نام «وهمیات» میگوید:
وهمیاتی آرائی است که قوهی وهم، که پیرو حس است، موجب اعتقاد به آن آراء میشود و حکم محسوسات را دارد، زیرا در قوهی وهم چیزی برخلاف محسوسات قابل تصور نیست. مانند این احکام وهمی که فضا نامتناهی است و هر موجودی باید متحیز در جهت خاصی باشد.
__________________________
1. ابن سینا، الشفأ، المنطق، البرهان، صص 191-190 .
__________________________
ابن سینا تصریح میکند که این مثالها از وهمیات نادرست هستند و ممکن است برخی از وهمیات، صادق و درست باشند. مثلاً همان طور که توهم دو جسم در مکان واحد ممکن نیست، همین طور جسم واحد در زمان واحد نیز نمیتواند در دو مکان باشد.
ابن سینا در ادامه میگوید که وهمیات در ذهن بسیار قوی هستند و وهمیات نادرست فقط با قدرت عقل باطل میشوند و در عین حال از وهم زائل نمیشوند و از این رو در نظر اول نمیتوان میان وهمیات و اولیات عقلی و نظایر آن فرق گذاشت، استدلال ابن سینا بر مطلب فوق این است که وقتی به فطرت خود مراجعه میکنیم میبینیم که در باب وهمیات مانند عقلیات قضاوت میکند.
و لذلک لاتتمیز فی بادی الامر عن الاولیات العقلیة و مشابهاتها لأنا اذا رجعنا الی شهادة الفطرة رأینا الفطرة تشهد بها شهادتها بالعقلیات.(1)
طبعاً این سؤال پیش میآید که فطرت چیست و قضاوت آن بر چه مبنایی انجام میشود. ابن سینا به سؤال فوق توجه نموده و پاسخ مفصلی به آن میدهد که در این جا ابتدا به پاسخ و توضیحات شیخ و سپس به برخی نکات اشاره میکنیم.
معنای فطرت این است که انسان خود را چنان تصور کند که یک باره در دنیا به وجود آمده در حالی که بالغ و عاقل است، اما سخنی نشینده و به مذهبی معتقد نشده، و با امتی معاشرت نداشته و با سیاستی آشنا نشده اما محسوسات را مشاهده کرده و از آنها خیالاتی اخذ کرده است. اکنون شخص از آن (خیالات) چیزی را به ذهن عرضه و در آن شک میکند. اگر شک در آن ممکن بود، فطرت به آن شهادت نمیدهد و اگر شک در آن ممکن نبود، پس آن چیزی است که فطرت آن را ایجاب میکند. اما چنین نیست که هر آنچه فطرت انسان ایجاب میکند، صادق باشد بلکه بسیاری از آنها کاذب است. موارد صادق فقط فطرت قوهی عقل هستند.(2)
چند نکته
در رابطه با بحث مورد نظر ما از بیانات شیخ این نکات استفاده میشود:
__________________________
1. ابن سینا، النجاة، ص 62 .
2. همان، صص 63-62 .
__________________________
1 ) طبق آنچه بیان شد فطرت مرجعی برای شهادت در باب برخی قضایاست که فراتر از استماع آراء و اعتقاد به مذاهب و معاشرت با امم و معرفت سیاسات برای نفس حاصل است.
2 ) علاوه بر شهادت فطرت نسبت به قضایای مختلف، فطرت ملاکی برای قضاوت در باب قضایای مختلف نیز هست. مثلاً با عرضهی وهمیات بر فطرت میتوان تأیید یا عدم تأیید آن را درک کرد.
3 ) ملاک خود فطرت این است که شخص خود را چنان تصور کند که یک باره در دنیا حاضر شده و به جز محسوسات، معرفت دیگری از عالم خارج دریافت نکرده است. در این صورت، اگر قضیهی عرضه شده قابل شک باشد، غیرفطری و اگر قابل شک نباشد، فطری است.
این ملاک، نسبی و غیردقیق است.
4 ) تأیید فطرت نسبت به برخی از قضایای وهمی مانند تأیید آن نسبت به اولیات عقلی است.
5 ) همهی فطریات صادق نیستند بلکه فقط فطریات عقل یا فطریاتی که مورد تأیید عقل باشند صادق هستند.
6 ) بطلان فطریات کاذب با عقل است. گرچه بعد از بطلان نیز این قضایا از ذهن