ایشان سنگی از زمین برداشت و به من داد و من آن را گرفتم و در دستم گذاشتم و دست خودم را بستم سپس باز کردم
و یکباره دیدم آن سنگ به یک کوزه طلا تبدیل شده است.
سپس من ادامه طواف را انجام دادم و سپس رفتم.
ایشان به دنبال من آمد و به من فرمود:
آیا حجت و نشانه و برهان بر تو ثابت شده است
و کور دلی و گمراهی از تو دور شده است؟
آیا مرا شناختی؟
عرض کردم: خیر نشناختم.
..