📚 فلسفه‌ی_فلسفه‌ی_اسلامی ✍️ استاد_یزدانپناه 💢بخش7️⃣1️⃣ ❇️ شهود عقلی به مثابه پایۀ فلسفه ▫️ در میان شش دستۀ بدیهیات ، یعنی اولیات، مشاهدات، فطریات، تجربیات، حدسیات و متواترات، غیر از اولیات و مشاهدات، بقیه بر قیاس مبتنی اند. فطریات قضایایی اند که قیاسشان را به همراه دارند. حدسیات و تجربیات نیز قیاسی مخفی در خود دارند. برای یقین به متوارتات نیز حد وسط و قیاسی در کار است. ▫️ بنابراین هرچند همۀ این قضایای از بدیهیات به شمار می آیند و همه را می توان پایۀ شناخت دیگر قضایای قرار داد، تنها دو دسته از آنها واقعاً بر دلیل دیگری مبتنی نیستند: اولیات و مشاهدات. 🔘 اولیات پایه اصلی علم حقیقی ▫️ به باور خواجه نصیرالدین طوسی و غالب فیلسوفان مسلمان، مشاهدات جزئی اند و جزئی برای حصولی تصورات مفید است، ولی در علم به کار نمی آید. علم حقیقی، کلی است و نتایج کلی می طلبد. بنابراین پایۀ اصلی علم حقیقی، اولیات خواهد بود. نتیجۀ این اندیشه آن است که به ویژه در دانش فلسفه، باید از اولیات آغاز کرد و پایۀ دیگری در کار نیست. می گویند در فلسفه به مشاهدات هم نیازی نیست. 🔘 عقل تنها پایه فلسفه ▫️ بیشتر فیلسوفان بر آن شده اند که در فلسفه باید تنها از اولیات آغاز کرد و پایۀ دیگری در عرض اولیات در فلسفه وجود ندارد. بنابراین «عقل» تنها پایۀ فلسفه است. ▫️ بیشتر اهل فلسفه بر این باورند که دانش تنها با اولیات آغاز می شود و گمان نمی کنند راه دیگری نیز در کار باشد. در اندیشۀ ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی باور غالب همین است. اغلب در پی آن اند که فلسفه را به اولیات ارجاع دهند و شهود را چندان جدی نمی گیرند. ▫️ قصد داریم بیان کنیم که شهود نیز در کنار عقل، پایۀ فلسفه است و فلسفه از شهود بهره می تواند بَرَد. این بحث از سنخ بحث های روش شناختی و کلان نگر است که قالب ذهنی را دربارۀ فلسفه و روش آن شکل می دهد. ▫️ فیلسوفان معمولاً پایۀ فلسفه را اولیات قرار داده اند. این بحث کلان و روشی، تمام فلسفه را رنگ ویژه ای می زند و مسیر حرکت آن را تعینی ویژه می بخشد. البته گاه فیلسوفان از این قالب ذهنی تعدی کرده اند؛ اما از آنجا که برای این چهار چوب ادبیاتی پدید نیاورده و آن را به قدر لازم بسط نداده اند، نمی توانند از آن به طور مفصل استفاده کنند. 📚 منبع: کتاب تأملاتی در فلسفه‌ی فلسفه‌ی اسلامی ص 117_120 📌آدرس کانال؛ 🆔eitaa.com/fekrat_net