📚 فلسفه‌ی_فلسفه‌ی_اسلامی ✍️ استاد_یزدانپناه 💢بخش5️⃣2️⃣ ❇️ کنش های عقلی تحقق بخش علم یقینی 🔳 4. عقل کلی یاب 🔺 عنوان «کلی یاب» را برگزیده ایم، نه «کلی ساز» را، زیرا بسطی که این عقل در مفهوم می دهد، از آ« روست که مشاهده می کند. 🔳چگونگی روند کلی یابی 🔺 شهود به امر جزئی تعلق می گیرد و مفهومی که عقل تحلیلی براساس آن انتزاع می کند نیز جزئی است. عقل کنشی دارد که با آن، مفهوم جزئی را به کلی تبدیل می کند. 🔺 برای تبیین این فرایند، دو راه را مطرح می کنیم و راه دوم صحیح است، اما راه نخست را می توان پیمود. 🔳 1. شیوۀ نخست: 🔺 که نا معتقدان به شهود عقلی نیز می توانند آن را بپذیرند، این است که با جدا کردن خصوصیات مفاهیم جزئی، مفاهیم کلی ادراک می شوند. 🔺 پس از فراهم آمدن مفهوم وحدت جزئی، می یابیم که در دل آن، اصل وحدت را نیز فی الجمله یافته ایم. عقل تحلیلی و انتزاعی، پس از انتزاع مفهوم جزئی مانند وحدت جزئی، مرحلۀ دیگری را نیز طی می کند و به اصل ذات این مفهوم جزئی، و نه جزئیتش، می نگرد. در این مرحله، ذات وحدت به دست می آید، که کلی است. 🔺 با یافتن مفهوم جزئی وحدت، ذات وحدت یافت شده است، و تنها کاری که باید کرد این است که ذات را از جزئیت رها کرد. 🔳 2. راه دوم: 🔺 برپایۀ پذیرش شهود عقلی است. درشهود عقلی، وحدت شیء را می یابیم. عقل تحلیلی مفهوم وحدت جزئی را از شهود بر می گیرد و انتزاع می کند. اما در ساحت شهود، «فهم شهودی» روی می دهد. این فهم در یک سطح نمی ایستد، بلکه به برخی از لوازم مشهود نیز تعلق می گیرد. حال فهم شهودی در موطن شهود، «فرد بالذات» را نیز می یابد. فرد بالذات حظی از کلیت دارد. عقل تحلیلی به دلیل فهمی که از فرد بالذات حاصل شده است، ذات وحدت را نیز انتزاع می کند. 🔺 بنابراین مطابق این تبیین، از دل همان فهم شهودی، به کلیت می رسیم. 🔺 عقل کلی یاب، هم روند تحلیلی و انتزاعی را می پیماید و هم روند انتقالی را، و از همین روست که عقل کلی یاب را از عقل تحلیلی ممتاز ساخته ایم. 🔺 فرد بالذات، امری اعتباری و ذهنی نیست؛ بل امری خارجی است. از باب نمونه، مفهوم کلی انسان را در نظر بگیرید. شخصی مانند زید، فرد انسان است. از آنجا که تمام ویژگی هایی را که انسان می کند، در زید می یابیم، او را فرد انسان می خوانیم، زید انسان است. اما نه از آن رو که قد، وزن و رنگ خاصی دارد؛ بل ویژگی های انسان، که مثلاً جسم نامی حساس متحرک بالارادۀ ناطق است، در زید هست و از این رو، وی فرد انسان است. زید ذات انسان را داراست، و به سبب داشتن همین ذاتْ انسان است. 🔺 فرد بالذات امری کلی نیست، بلکه جزئی است، ولی فرد و مصداق حقیقی مفهوم کلی است. فرد حقیقی مفهومی کلی انسان، انسانیتی است که در زید هست. در خصوصیات زید، ناظر به انسانیت او نیستند. 🔺 فرد بالذات، ذات شیء است در ضمن یک نمونۀ خاص. فرد بالذات در خارج هست. هنگامی که فهم شهودی به شیئی تعلق گرفت، فرد بالذات نیز شهود می شود. 🔳 لزوم نوعی انتقال برای درک کلی: 🔺 عقل تحلیلی پس از طی مرحلۀ اول، که انتزاع و افراز فرد بالذات است، باید مرحلۀ دومی را آغاز کند که افراز است به همراه انتقال و صعود معرفتی. 🔺 اکنون می توان گفت: عقل کلی یاب، همان عقل تحلیلی است که کنش کلی یابی دارد. 🔺 در فلسفۀ اسلامی می گویند پایۀ همۀ تصورات، حس است، اما این نکته را دربارۀ معقولات اول بیان می کنند، و انتزاع معقولات ثانی فلسفی را کار عقل و استنباط آن می دانند. اما انتزاع مفاهیم فلسفی نیز از دل شهود عقلی صورت می گیرد. پس دربارۀ مفاهیم فلسفی نیز اصالت با شهود است. 📚 منبع: کتاب تأملاتی در فلسفه‌ی فلسفه‌ی اسلامی ص 157_164 📌آدرس کانال؛ 🆔eitaa.com/fekrat_net