✨ما با‌ «گذشته» و «آینده»، «حال» می‌سازیم. 🔻ما کیستیم؟ و حال چیست؟ آیا ما انسان نیستیم همان «سین» که بین دو «ان» است؟(ان-س-ان)، سین سیر است و حرکت، و ما سائریم و در حرکت مدام از «الف تا نون» و از «نون تا الف» در دو قوس عالم، بین دو «آن» زمان. آیا «حال» همان زمانی نیست که اکنون گذشت و همان آینده نیست که اکنون آمد. آیا حال همان برزخ میان پایان گذشته و آغاز آینده نیست؟ در تبیین هستی و چیستی «حال» نه فقط ادیبان بلکه فیلسوفان نیز تشویش دارند. سیبویه حال را «ما هو کائن لم ینقطع» می داند یعنی زمانی که قطع نشده و هنوز ادامه دارد. تفتازانی نیز می گوید «المراد بالحال اجزاء من طرفی الماضی و المستقبل، یعقب بعضها بعضا من غیر فرط مهلة و تراخ»یعنی مقصود از حال اجزایی از زمان گذشته و آینده است به گونه ای که به هم متصل باشند و بین آنها فاصله نیافتد. یعنی حال چیزی جز گذشته و آینده نیست؟ 🔻نمی دانم اما آنچه مسلم است این است که انسان و جامعه ای که گذشته و آینده ای ندارد یا گذشته گریز و آینده ستیز است و یا گذشته فراموش است و آینده‌ای را منتظر نیست؛ حال ندارد بلکه او گرفتار و «گیر حال» است یا بیکار و «حال گیر» و به ویژه «حال گیر سیاسی» . 🔻برای «گیرحال سیاسی» «بدحالی» مردم ، بهانه ای بی پایان است برای «حالگیری سیاسی». او با آدم‌های "گذشته گرای آینده گشای باحال" نمی کند. اگر معرکه گیران سیاسی توده را بر ضد خردمندان می‌شورانند حال گیران سیاسی خردمندان را در معرکه سیاست، عامه پسند و توده مند می خواهند. خود پاسخگو نیستند اما پاسخ طلب چرا. رفتارشان ناشفاف است اما شفافیت دیگران را فریاد می کنند. یکی از ترفندهای کنونی شان این است که با نقدهای روزمره، مردم را گرفتار مسائل زمانه و زمینه کنونی خودشان کنند. ذهن و روان مردم را یا در چاله و چوله های حال می‌اندازند یا به اکنونی ‌آشنایی زادیی شده می برند هرچه نزدیکتر، بهتر! با فن آشنازدایی «اکنون» را زشت تصویر می‌کنند و «حال» را زشت تر. مدام از «حال» مردم می‌پرسند بی آنکه از گذشته مسبب آن بپرسند یا برای آینده بهگشت آن فکری کنند! 🔻می گویند جامعه‌ای که «حال»اش خوب و قابل دفاع باشد، نیازی نیست از تاریخش دفاع کند و به گذشته‌هایش دلخوش باشد. بله ملتی که مشاهیر گذشته اش را فراموش می کند و به فکر آیندگانش نیست، باید با «معاصران» و «معاشران» شهره اش، «حال» کند! ناچار است در میدان زندگی روزمره با کلاهش بچرخد؛ شهرگان و مسئله‌های روزمره را بهتر از اسطوره‌ها، ریشه ها و اصول اش بلد باشد و حواسش «همینجا» باشد نه «دیروز» و نه «فردا». 🔻این حال گیران سیاسی برای مردم اخبار حوادث و روایات روزمره را آن‌چنان برجسته می‌کنند و افکار عمومی را آن‌قدر به چاله های پیش پاهایشان مشغول می‌کنند تا‌ مردم نتوانند «از گذشته عبرت گیرند و افق را بنگرند و مسیر حرکت را اصلاح». طُرفه آن‌که این گذشته گریزان و آینده ستیزان، خود نیز با «امروز» حال نمی‌کنند. آنها نه با ریزه‌کاری‌های آغاز و پایان‌جهان کاری دارند نه با سرزمین‌های دور. نه با تاریخ‌، و نه با جغرافیا! بلکه تنها، نقد مدنی زیستگاه را می‌شناسند و همیشه در لحظه فکر‌ می‌کنند! 🔻امروز در سرزمین ما، آنان با دو گفتمان مواجه اند. در یک سو گفتمان گام دوم مدرنیته است که به چنین کسانی توصیه می کند کتابهای روان درمانگران اگزیستانس چون اکهارت تول یا هستی شناسان اجتماعی لحظه حال چون میشل فوکو را بخوانند تا « نیروی حال» را کشف کرده و با «تمرین نیروی حال»، «شکوه زندگی در لحظه حال» را تجربه کنند شاید «طلوع زمینی نو» پاداش آن باشد. و در سوی دیگر، گفتمان گام دوم انقلاب اسلامی که به آنان توصیه می کند اخبار زندگی و سوانح حیات را از «یوم الشهاده» تا «یوم الدین»، از «یوم البعثة» تا «یوم الظهور» با فصل های درخشان «غدیر و عاشورا» و روز های شکوهمند «۲۲بهمن» و «۳خرداد» و خاطرات روزمره روایت فتح را در شاهنامه و امام نامه بخوانند تا «نیروی گذشته» تجربه شده را دوباره حس کنند و با «تذکر نیروی گذشته»، «شکوه زندگی در لحظه دوم انقلاب» را روایت کنند شاید «ظهور زمانه ای نو» پاداش آن باشد. 🔻اگر علامه آملی ما را به عصر ملکوت، «یوم الامانه» و «یوم اللقا» می برد اگر حکیم خامنه ای ما را به عصر رسالت، یوم الظهور و ایام الله اسلام و انقلاب ارجاع می دهند نه برای گم شدن در تاریخ و پیشاتاریخ بلکه برای راهیابی در تاریخ و فراتاریخ است با تذکر به نشانه ها و آیات. اینان اهل تفکیک و تجرد نیستند بلکه اهل و تاهل اند. مبشران و منذران آیات قرآنی اند تا مردم «درون را بنگرند و حال را» و راه آمده را گم نکنند و «حال» را با اعتبار «گذشته» و افق «آینده» بسازنند که «جامعه قرآنی» و «جمهوری تقوا» ساخته شدنی است ما ملت امام حسینیم وامت امام خمینی. ما میتوانیم به حوله و قوته.۱۴۰۰٫۷٫۱۶ ✍️علی اصغر اسلامی تنها 🆔 @fekrat_net