🌺به نام خدا🌺 سلام😀👋 به مناسبت تولد امام حسین💚علیه السلام💚 در ایستگاه مترو امام حسین با فرشته های سرزمین من (اصفهان) اجرا داشتیم. شروع کردیم به چیدمان دکور و تدارک دیدن برای اجرا. خداروشکر همه چیز داشت عالی پیش میرفت و کلی بازخورد مثبت داشتیم😍 من مسئول درست کردن حجاب خانم‌های کم حجاب و بی حجاب بودم😌🤩 و در طول اجرا کلیییییی حجاب خانم ها رو درست کردم🧕🏻 خب تا اینجا داشت همه چیز خوب پیش میرفت تا این که...! یه خانم به سمتمون اومدن و از ما هدیه دریافت کردن اما ایستادن به غرررر زدن از وضعیت جامعه، که چرا به درد مردم گوش نمیدین؟! ماهم در جواب بهشون گفتیم👈 خانم محترم ما یک کافه گفت وگو داریم شما میتونید تشریف بیارید میز بعدی و با ما صحبت کنید🤗 اما این خانم دلشون پر بود و یکمی سر و صدا کردن. من و دوستام سعی در اروم کردنشون داشتیم و خداروشکر تونستیم با ایشون به خوبی صحبت کنیم😍 در این حین عده ای نگاه میکردن و رد میشدن عده ای دیگه اومدن سمتمون اما تا سر و صدای اون خانم رو شنیدن فرار رو بر قرار ترجیح دادن😬🏃🏻‍♀️😅 در این بین توجه من جلب شد به دختری که ایستاده بود و از دور به ما نگاه میکرد. دختر، یه هودی پوشیده بود و کلاه هودی رو روی سرش گذاشته بود. هنگامی که اون خانم رو به میز کافه گفت و گو دعوت کردیم و جو آروم گرفت، نگاه کردم و دیدم همچنان اون دختر خانم داره به ما نگاه میکنه...😀 منم از فرصت استفاده کردم و با لبخند رفتم سمتش. گفتم سلام روزتون بخیر🌱 دوست دارید توی چالش ما شرکت کنید؟ وقتی داشتیم صحبت میکردیم ایشون اصلا چیزی رو سرشون نبود و کاملا موهاشون دیده میشد! در جواب سوالم بهم گفت: نمیدونم اما از شماها و جَوِتون خوشم اومده😊 بهشون گفتم میدونی چیه؟ شما نظر کرده ی امام حسین💚هستی، چون فردا تولد امام حسین جانمونه و ایشون میخواستن که ما سر راه همدیگه قرار بگیریم😍 نظرت چیه حالا به خاطر امام حسین بیای و حجاب رو تست کنی؟ شاید از حجاب خوشت بیادااا😉 قبول کرد و به سمت میزمون اومد. گیره های روسری رو برداشتم و بهش نشون دادم گفتم کدومشون رو دوست داری باهاش برات روسری ببندم؟ گیره و روسری که انتخاب کرد و براش استفاده کردم وقتی کارم تموم شد نگاهش کردم خیلیییی خوشگل شده بود😍 آیینه رو گرفتم و گفتم خودش رو نگاه کنه و بهش گفتم، من امروز حجاب افراد زیادی رو درست کردم اما...! اما شما از همممممشون خوشگل تر شدی😍🤤 خودش رو که توی آیینه دید گفت شبیه لبنانی ها شدم🥰 بعد ازش خواستم اگه دوست داره برای امام حسین یه دلنوشته بنویسه. وقتی دل نوشتش تموم شد رفتیم سمت میز بعدی که میتونست به صورت مجازی حرم امام حسین علیه السلام💚رو زیارت کنه. بهش گفتم زیارتت قبول عزیزم، راجب حجاب بیشتر فکر کن شاید دوست داشته باشی انتخابش کنی❤️ اومدم ازش خداحافظی کنم که از من خواست به صورت خصوصی با من صحبت کنه😃❤️ من هم استقبال کردم و رفتیم یه گوشه و دوتایی صحبت کردیم و اخر صحبت های خصوصیمون😉😌😍 این دختر خوشگلمون بهم گفت که تصمیم داره چادری بشه و عضو پویش فرشتگان سرزمین من بشههههه😌❤️ خلاصه همدیگرو بغل کردیم و قراره کلیییی دوست بشیم 🫂😍 جاتووون خالی بود دیگه...😌 خواستم شما رو هم شریک این خاطره دلچسب و شیرین کنم☺️ برم که بچم داره روی گاز میسوزه😁👋🏃🏻‍♀️ 📝نویسنده:ن.وکیلی به تاریخ ۴ اسفند ۱۴۰۱ ════════════════ https://eitaa.com/joinchat/1937768547C797e16ff99 پویــش ؋ـرشــتگان سـرزمیـن مـن اصـ؋ـــهـان ༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻