#محرم_مهدوی🏴
داستان ویژه
#شهادت_حضرت_رقیه_س🥀
منتظر و بیقرار
صدای اذان ظهر🗣 در گوش دختر پیچید یکی از یاران پدر بود که داشت اذان میگفت 😊
رقیه از جا برخاست و مثل همیشه جا نماز پدر را توی خیمه پهن کرد ، رو به قبله نشست و منتظر امدن پدر شد 😔
نگاهش با در خیمه ⛺️بود که دید چادر خیمه بالا رفت و سایه کسی دیده شد 😒
رقیه با شادی گفت: پدر❗️
اما صدایی نشنید . شمر👹 مقابل دختر ایستاد و با خشم به او نگاه کرد 😡
رقیه پرسید: پدرم را ندیدی⁉️
شمر به غلامش اشاره کرد و گفت: این دختر را بزن😣
غلام عقب عقب رفت و با چشمانی پر از اشک به دختر خیره شد😢
شمر 👹غلام را روی زمین هل داد ، سپس سیلی محکمی به گونه رقیه زد 😭
عرش خدا لرزید و آه رقیه به اسمان رفت 😭فرشته ها زبان به نفرین شمر گشودند 😔
فرارسیدن شهادت حضرت رقیه (س) 🥀، دردانه سه ساله امام حسین علیه السلام را به شما و امام زمان عزیزمون تسلیت میگیم🏴
https://eitaa.com/nogholanebeheshti