┅┅✿🕊❀❤️❀🕊✿┅┅ ‌گمان کنم تو یادت نباشد ‌آن شب مهمانی را می گویم ‌خدا دعوت بود و تمام دردانه های هستی ها را می گویم ‌قرار بود از بین تمام  دردانه ها یکی شود ‌مظهر شود ‌تمثال شود ‌اما قرعه ای در کار نبود ‌آزمون بود...آزمون پاکی ‌و تو یادت نمی آید شاید...که   گرفتی...که سربلند شدی ‌و خدا طبقی آورد از جنس  نور✨🌟⭐️🌟✨ ‌درونش دو بال بود بود اما رو سفیدت کرد ‌و از بین تمام دردانه های هستی ‌ ‌تو بودی که ملکه شدی ‌تو بودی که شدی ‌و تو شاید یادت نمی آید این رویای شیرین را ‌چادری های باحجاب، بدون  وسایل خودنمایی و بدون  آرایش در برابر نامحرم   اند باور کن  ┅┅✿🕊❀❤️❀🕊✿┅┅ @fereshtehayezaminiam